فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #صلیاللهعلیکیااباعبدالله
هر روز صبح
بعدِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
میفرستم من
سلامی بر شهنشاهم حسین
🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
🌹 آدینه تون مزین
به نام ارباب دو عالم
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام#
🌹 #روزتونکربلایی
🌺#تدبردرقرآن
#آرامشباقرآن
🔹 از این پس میخواهم در شرایط سخت و بحرانی، شبیه درختان زمستانی باشم؛ یعنی حتی اگر همه چیزم را از دست دادم بازهم امیدوار باشم و محکم بِایستم.
❤ چون خداوند فرموده؛
🌸 وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ،
جز گمراهان، چه کسی از رحمت پروردگارش مأیوس میشود؟!
📖 سوره حجر/۵۶
🌸 وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ، فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا
در راه پروردگارت، و در حُکم پروردگارت صبر کن..
تو در پیشگاه ما هستی...
جلوی چشم ما هستی...
ما مراقبِ تو هستیم...
📖 سوره طور ۴۸
🔹 ناامید نمیشوم.
خوب میدانم که خدا
عاشق صابرین است و
برایشان در بهترین زمان راه میگشاید.
🌸 #واللهیحبالصابرین
🌸#خداصابرینرادوستدارد.
📖 سوره آل عمران /۱۴۶
#حدیث_روز☝️
#خودت_رادربرابرناملایمات_به_صبرعادت_بده
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #جمعه 1 اسفند ماه 1399
🌞اذان صبح: 05:23
☀️طلوع آفتاب: 06:46
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:50
🌖اذان مغرب: 18:09
🌓نیمه شب شرعی: 23:36
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆 💙💜💙💜💙 💜💙💜💙 💙💜💙 💜💙 💙 #سلسله_درس_های #توحید_و_خداشناسی #دومین_درس 💙دیگران را #ببخشیم
ادامه درس 👆
♦️⚪️♦️⚪️♦️
⚪️♦️⚪️♦️
♦️⚪️♦️
⚪️♦️
♦️
#سلسله_درس_های
#توحید_و_خداشناسی
#سومین_درس
♦️#هر کاری انجام می دهیم
برای رضای خدا
انجام دهیم 😊
#و این گونه به کارهایمان
#بها بدهیم 🤔
♦️#کارهایی که برای بندگان
#خدا انجام می دهیم
در نهایت از ما تشکر می کنند
و تمام ۰۰۰۰
#ولی اگر کاری را برای رضای خدا انجام بدهیم ،
در نزد خدا #محفوظ می ماند
و برایمان اجر و پاداش
می نویسند 😊
♦️#بیایید از امروز به
کارهایمان این گونه #بها بدهیم
و
فقط و فقط هر کاری می خواهیم
انجام دهیم برای #جلب رضایت
خدا باشد. 👌
♦️# برای رضای خدا غذا بپزیم
# برای خدا به منزل
رسیدگی کنیم
# برای رضای او به دیدن
بیماران برویم
# برای جلب رضایت
خدا #ذکر بگوییم
و عبادت کنیم ❤❤
♦️#او که #راضی باشد،
یعنی دل به او داده ایم
#دل که به او بدهیم یعنی
عاشق شده ایم
و #عاشق در آسمان ها سیر
می کند
نه بر روی زمین 👌
♦️#اینگونه که زندگی کنیم ،
اگر به کسی خدمت کردیم
نه #توقع تشکر داریم
و نه توقع #جبران ،
چون با خدا #معامله
کرده ایم 😊😊
♦️#و چه شیرین است
#معامله ای که یک طرفش
#خداایمان باشد.
♦️اثرات زندگی با این
تکلیف : 👇
1⃣ دل به خدا دادن
2⃣ در پناه رضایت او ؛
به آرامش رسیدن
3⃣عوض شدن طرف معامله
و حس خوب
معامله با پروردگار
4⃣ عدم هیچ گونه چشم
داشتی از مردم
5⃣خرید بهشت جاویدان
6⃣ حس شیرین بندگی
خالصانه
7⃣درک و رسیدن به این بیت :
که یکی هست و
هیچ نیست جز او
وَحدَهُ لا اِلهَ اِلّا هُو
( ادامه دارد 👆)
☀️ به ما بپیوندید 👇
╰═⊰🍃❣❣🍃⊱━╯
🍃 #نماز_روزجمعه:
،،پس ازنمازظهرجمعه
🌺دورکعت نماز گذارد و درهر رکعت
بعد از حمد ۷ توحید بخواند
🍃 #ذکر_روزجمعه،100مرتبه
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این ذکر بهترین داروی ،معنوی است
📚 مفاتیح الجنان
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🌹امام صادق ع میفرمایند:
🔹هرگز نباشد بندهای که در نهان کار خیری کند و زمان بگذرد و خداوند کار خیر او را آشکار نسازد.
✍(یعنی خداوند همان عمل نیک او را بر مردم آشکار کند تا او را هم در کنار خدا عزیز دارند. این وعدۂ خدا شاید در زمان حیات یا در زمان ممات او باشد که وعدهای قطعی است.)
📚برگرفته ازاصولکافی
🌺 #پاداشیکنانصدقهدرهرروزازماهرجب
🔹ابو سعيد خُدری از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله حدیث مفصّلی را در فضیلت ماه رجب نقل می کند. بعد از بیانات رسول خدا صلّی الله علیه و آله در مورد ثواب روزه در ماه رجب، مردی سؤال می کند:
⁉ اى رسول خدا! اگرشخصى، ضعف یامریضی داشت، ویا اگر زنی دروضعیت طهارت نبود، ونتوانست روزه بگیرد،چه کندتابه آن ثوابی که فرمودید برسد؟
🌸 رسول خداص فرمود:
🔹 هر روز به جاى روزه، گرده نانى به فقرا بدهد. به آن خدایی كه جانم به دست اوست، اگر كسى اين صدقه را هر روز بدهد، به همه آنچه توصیف کردم و بيشتر از آن، خواهد رسيد، و اگر تمام مخلوقات جمع شوند تا اندازه ثواب او رامعيّن كنند، به یک دهم آن فضائل و درجاتی كه وی در بهشت به آن مي رسد، نخواهند رسيد.
📚اقبال الاعمال،ص189-190
#فقرارافراموشنکنید
#پیام_سلامتے
« تربچه » برای کبد و معده بسیار مفید است،
سم زدای بسیار خوبی است
و خون را تصفیه میکند
و به دلیل فیبــــر بالایی که دارد
احساس سیری ایجاد میکند 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـ😊ـلام ✋
روز زیباتون بخیر ☕ ❄️ 😊
❄️اولین روز از آخرین
🌦ماه سال
❄️هم از راه رسید
🌦الهی🤲
❄️اسفند
🌦براتون
❄️برکت
🌦شادی
❄️ارامش
🌦خوشبختی
❄️موفقیت
🌦ونگاه "خدا"
❄️رو به همراه داشته باشه
👈11ماه از سال۹۷گذشت👉
بعضیهادلشون شکست
بعضیها دل شکوندن
خیلیهاعاشق شدن❤️
وخیلیهاتنها شدن💔
خیلیها ازبینمون رفتن🚶
خیلیهابینمون اومدن👪
گریه کردیم😭
وخندیدیم😊
آرزودارمد🤲
👈 #1ماهی👉
که درپیش دارید
آغاز روزهایی باشه
که آرزوشو دارید 😍
و به آرزوهات برسی😇
💰پول💰
🏠خونه 🏠
🚗ماشین🚗
💑عشق و همسر💑
💪سلامتی💪
❤و هرچی تو دلته❤
#آیه_درمانی
✨ #رونق_کسب_و_کار_و_روزی
هر کس اين آيه را بعد از نماز جمعه يا بعد از نماز ظهر بنويسد و در خانه يا مغازه آويزان کند،خير و برکت از جانب پروردگار بر تجارت و کسب و کار او نازل ميگردد:✨
« وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ »
(سوره اعراف آيه10)
منبع : سایت دعا شفا سایت مرجع ذکر و دعا و آیات قرآنی
#سوره_درمانی
#مسخ_کردن_ونرم_کردن_قلب_معشوق
🍃🌸ختم سوره توحید بصورتی خاص
✍🏻برای این ختم ابتدا روز جمعه غسل کند و دو رکعت نماز حاجت بجای آورد و به نیت مطلوب صلوات فرستد و شروع کند به خواندن آن. تا هفت روز، روزی ۲۴۶ مرتبه سوره توحید را بخواند و هر روز در خاتمه، آخرین سوره را اینچنین بخواند:
🍃🌸بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
قُل هُوَ اللهُ احَدُ (یاجَبرَئیلُ) اللهُ الصَّمَدُ (یامیکائیلُ) لَم یَلِد وَ لَم یُولَد (یااسرافیلُ) وَلَم یَکُن لَهُ کُفُواً احَدٌ (یادَردائیلُ اجیبُونی وَلَیِّن قَلبَ فُلانِ بنِ فُلانِ (نام مطلوب) لی وَ سَخَّرهُ بِحَقِ کُن فَیَکُونُ) و روز آخر ۲۴۹ بار که جمعا ۱۷۲۵ بار شود.
منبع : سایت دعا شفا سایت مرجع ذکر و دعا و آیات قرآنی
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
حجاب فاطمی اقا❌
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈تاخدا فاصله ای نیست....🍒
👈 قسمت نهم
داداشم بهم گفت پدرم رو صدا کن کارش دارم رفتم صداش زدم با هم رفتیم بالا برادرم گفت پدرجان چند روزه دیگه مسابقه کشوری هست برای انتخاب تیم ملی میرم بهت قول میدم که اول بشم رو سفیدت کنم پدرم گفت تو رو سیام نکن نمیخوام روسفیدم کنی ...
داداشم گفت آخه چیکار کردم بخدا قسم کار بدی نکردم، بزار برم بخدا تو این شهر سر بلندت میکنم من چند ماهه خودمو آماده کردم برای این مسابقه بزار برم....
پدرم گفت نمیزارم بری تموم....
برادرم فرداش گفت تو به فرهاد (پسر عموم) بگو اسممو بنویسه شاید پدرم راضی شد تا اون موقع...
روزا میگذشت تا شب مسابقه
برادرم گفت پدرجان تور خدا بزار برم بخدا میرم آسیا با سربلندی...
پدرم گفت امکان نداره بزارم... بعد دوروزه فرهاد از مسابقه برگشت شبش آمدن خونه ما که نمک بپاشن به زخم برادرم و همه دور فرهاد رو گرفتن و از خودش تعریف میکرد منم داشتم دق میکردم رفتم بالا برادرم گفت چه خبره این سر صدا برای چیه؟
گفتم که فرهاد مقام آورده همه عموهام اینجا هستن برای تشویقش ؛ خیلی خوشحال شد گفت برام صداش کن بهش تبریک بگم به فرهاد گفتم که داداشم صدات میزنه عموم که شنید گفت کجا منم میام.. به فرهاد گفت هر چی گفت بزن تو ذوقش بهش روی خوش نشون ندی.. اومد و گفت چیه احسان چی میخوای...؟ برادرم گفت اومدی مرد میدون؟ مسابقه چه طور بود؟ چند تا رو بردی؟ چیکار کردی؟ بهت تبریک میگم..
از خوشحالی نمیدونست کدوم سوال رو اول بپرسه، فرهاد گفت من احتیاجی به تبریک گفتن تو ندارم برادرم ساکت شد بعد مکث زیاد گفت فرهاد تو هم..؟ فرهاد گفت اره مگه من چمه یه زمانی پسر عموم بودیم ولی الان هیچم نیستی...
برادرم خیلی ناراحت شد گفت برات دعا میکنم
فرهاد گفت تو بیعرضه هستی هیچ وقت به پای من نمیرسی...
خیلی ناراحت شد برادرم گفت یادته پارسال فینال با هم مسابقه دادیم شکستت دادمولی من حکم قهرمانی رو پاره کردم و گفتم مریضم تا پیش عموم ضایع نشی...
عموم گفت دروغ میگی گفت بیا این سی دی مسابقه به کسی نشونش ندادم عموم سی دی رو گرفت و گذاشت و همه دیدن...
فرهاد بدجور حالش گرفته شد و دوید بالا به برادرم خیلی فحش داد...
برادرم همش میگفت آروم باش تا اینکه فرهاد کفرگفت....
برادرم گفت اگرمردی در و باز کن... هیچجوری آروم نمیشد شروع کرد به مشت زدن به در و صدای ترکخوردن در میاومد... پدرم اومد در رو باز کرد برادرم خواست بیاد بیرون پدرم نذاشت و بهش سیلی زد برادرم شوکه شد آخه بخدا قسم تا حالا پدرم دست روی هیچ کداممون بالا نبرده...
مادرم اومد پیش برادرم گفت چکار میکنی مرد این چه طرز تربیت است خودتم میدونی از همه عاقل تر است شما دارید دیوانه اش میکنید ؟ و همه رفتن...
برادرم گفت مادر میرم بیرون با فرهاد یه کاری دارم زود میام بخدا.. مادرم گفت میخوای برای بزنیش؟
مادرم گفت پاتو از این در بزاری بیرون باهات حرف نمیزنم....
برادرمبا ناراحتی گفت آخه مگه من بچه هستم که اینطوری رفتار میکنید منو زندانی کردید هیچی نگفتم بهم یه وعده غذا میدید قبول کردم ولی بخدا قسم قبولنمیکنم کسیبه قرآن توهین کند...مادرم در رو بست و اومد پایین...
یه روز پدرم به مادرم گفت با احسان حرف بزن به حرف تو گوش میده که دست برداره بهش فشار بیار ؛ وگرنه برادرام (عموهام) گفتن دیگه طاقت حرف های مردم رو نداریم و یه بلای به سر احسان میاریم...
مادر گفت این چه حرفیه مگه بچه اوناست یا تو؟ حق ندارن بهش دست بزنن ، پدرم گفت خودت میدونی ما شش برادر همیشه پشت هم بودیم و حرمت بزرگتر رو گرفتیم اونا اختیار تمام زندگی منو دارن...
مادرم گفت پس من چی من هیچ حقی ندارم...؟ نه بخدا نمیزارم کسی بهش دست بزنه مگه من بمیرم....
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 #تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمت_دهم
مادرم با داداشم حرف میزد که بسه دیگه
دست برداره برادرم گفت از چی مادر؟ بخدا مثل شما دارم نماز میخونم فقط همین..
مادرم یه روز بهش گفت اگر دست بر نداری حلالت نمیکنم اومد بیرون از اتاقش برادرم گفت مادر این چه حرفیه آخه شوخی کردی درسته؟
بیا بهم بگو که شوخی کردی آخه فدات بشم اگر تو حلالم نکنی من پیش خدا روسیاه هستم چی بگم مادر توروخدا بگو که شوخی میکنی مادر تور خدا بیا بگو حلالت میکنم گریه میکرد...
مادرم هم پشت در داشت گریه میکرد گفت خدایا خودت میدونی که چقدر ازش راضی هستم تو هم ازش راضی باش من حلالش میکنم فقط میخوام بلایی به سرش نیاد....
ظهرش مادرم گفت زن داییت مریضه میرم پیشش زود میام هواست به احسان باشه تا وقت نماز مغرب که مادرم زنگ زد گفت برای شام نمیام دایت نمیزاره شب بعد شام همه عموهام اومدن بجز پدر شادی که رفته بود مسافرت کاری اصلا از این اوضاع خبر نداشت....
آون شب بدترین شب زندگیم بود بخدا... همه رفتن اتاق برادرم بجز من و پدرم که پایین بودیم....
داشتن حرف میزدن کم کم صداشون رفت بالا برادرم با صدای بلند گفت به حرمت پدرم چیزی بهتون نمیگم حرمت خودتون رو نگهدارید
تا اینکه شروع کردن به زدنش وقتی درو باز کردن از راه پله انداختنش پایین تمام صورتش خونی بود من فقط گریه میکردم بردنش تو حمام سر تا پاشو خیس کردن عموم با عصا زد به سرش که خون تمام زمینو گرفت بعد بردنش حیاط اون شب سرد زمستان با شیلنگ زدنش وقتی اولین ضربه رو زدن فریاد زد پدرجان...
پدرم منو هل داد تو گفت برو تو خودشم اومد تو انگار دوست نداشت ببینه ؛ وفتی یاد حرفای اون شب برادرم میافتم جگرم آب میشه...
پدرم از پنجره نگاهش میکردم گریه میکرد میگفتم تور خدا نزنیدش... برادرم فریاد میزد پدرجان کجایی منم احسان، پدرجان توروخدا بیا بیرون یادته کولم میکردی میگفتی هر کی دست روت بلند کنه دستاشو میشکنم... پدرجان کجایی اگر تو بگی هر چهار تاشونو میزنم....
عموم گفت منو میزنی؟ میخوای منو بزنی؟ بیشتر عصبانی شد داشت محکم تر میزدش برادرم همش پدرم و صدا میکرد....
پدرم گوشاش رو گرفته بود گریه میکرد ؛ بهش گفتم بخدا ناپدری از تو بهتره مگه بچت نیست چرا چیزی بهشون نمیگی...
رفتم بیرون گفتم بسه دیگه نزنیدش توروخدا بسه ولی هُلم دادن که منم بزنن برادرم خودش رو کشید روم گفت برو تو... گوشه شیلنگ بهم خورد بخدا تا یه هفته درد داشت جاش...
آنقدر زدنش که به زور نفس میکشید همه همسایه ها از پنجره نگاه میکردن ولی کسی نبود که چیزی بگه انگار مردی نبود که بیاد چیزی بهشون بگه...
بعد با پای برهنه بیرونش کردن گفتن حق نداری برگردی آمدن تو به پدرم گفتن برادر ما نیستی اگر راش بدی خونه و رفتن...
من فقط گریه میکردم وقتی مادرم رسید تو راهرو گفت این چیه ریخته زمین...!؟
گفتم خون احسانه کجا بودی که بیرونش کردن تا اینو گفتم بیهوش شد پدرم به صورتش آب زد به هوش که اومد گیج بود پدر گریه میکرد میگفت چت شده فدات شم چرا افتادی؟
مادرم گفت ولم کن نمیخوام ببینمت... پسرم کجاست دستشو میمالید به خون میگفت این خون احسان منه... بلند شد رفت بیرون دنبالش رفتیم که چشمش خورد به کفش برادرم گفتم مادر بخدا این بیرحمها با پای برهنه بیرونش کردن به عموهام فحش میداد میگفت الهی سیاه بپوشم براتون الهی رو قبرتون بشینم... پسرم کجاست؟ پاره تنم همه کسم....
الهی تک تک بچه هاتونو با کفن ببینم به پدرم گفت تو چه مردی هستی..؟
به تو هم میگن مرد؟ نامردی من زن تو هستم یا برادرت؟ پدرم گفت بسه دیگه تمومش کن...
مادرم گفت بس کنم؟ بخدا ازت طلاق میگیرم پدرم گفت حق نداری اینو بگی ما قسم خوردیم.....
👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما #بپیوندید_لمس_کن👇
💥