eitaa logo
🇵🇸『منٺظࢪان‌ظھوࢪ...!‌』
1.1هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
76 فایل
⸤ ﷽ ⸣ خوشـابھ‌حال‌آنان‌ڪـھ‌دࢪڪلـاس‌انتظـاࢪحتۍ یڪ‌جمـعه‌هم‌غـیبټ‌نداࢪند!🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
23.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 شاید حجــم ایݩ ویدئـو یڪم زیــاد باشـه اما همین کلیپـــ سه دقیقہ اے مے تونه تڪانے به ما بده❗ 💥بسیــار زیبا👌
♥️برای خـ♡ــدا ڪاری نـــداره♥️ 🌱 وقتی یه اتـفاق بزرگ و باور نکردنی برامـون میوفته تعـجب نداره چـون خدا به هر ڪاری تواناست.☺️ فقط ڪافیه بخواد معمولی ترین کار با باور نڪردنی ترین ڪار بــــراش یڪیه پـس هـر خـــــواسته‌ای داریݩ بهـــــش بگــین. 🌹🤍 📚ســوره هــود آیه ۷۲ و ۷۳ ...🤲
ورق زدم همه‌ی نسخه‌های خطی را، برای بودن با تو چرا دعایی نیست..؟💔
*نا امیدی* 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد! همه ی مردم جمع شدند و شیطان وسایلی از قبیل: غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد... در میان همه ی وسایل، یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت! کسی پرسید: این عتیقه چیست؟ شیطان گفت: این ناامیدی است... شخص گفت: چرا اینقدر گران است؟ شیطان با لحنی مرموز گفت: این موثرترین وسیله ی من است! شخص گفت: چرا اینگونه است؟ شیطان گفت: هرگاه سایر ابزارم اثر نکند، فقط با این می توانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم می کنم... این وسیله را برای تمام انسانها به کار برده ام، برای همین اینقدر کهنه است...!🔑 🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌱‌گناهکار اگر توبه کرد؛ خدا می‌گوید روی همه‌ی‌ گناهان را خط می‌کشم😍 ! ' آیت‌الله‌خوشوقت '‌ با‌وجوده‌همچین‌خدای‌بامعرفتی‌‌ دیگه‌واقعا‌بی‌عرضس‌هرکی‌بره‌جهنم🚶‍♂
🇵🇸『منٺظࢪان‌ظھوࢪ...!‌』
✨🍁✨🍁 🍁✨🍁 ✨🍁 🍁 #پارت50 بالاخره بادیدن لباس صورتی، سفید که پشتش پاپیون صورتی داشت و یقه اش، ب،ب بود
– اینجوری راحت ترم. چند دقیقه ایی به سکوت گذشت، تا این که صدای گریه ی ریحانه سکوت را شکست. خم شدم و از روی صندلی بچه به سختی بیرون کشیدمش و بغلش کردم. پدرش هم ماشین را راه انداخت. ریحانه سرحال شده بودو آتش می سوزاند. از گیره روسری ام خوشش امده بود ومدام می کشیدش و بازی می کرد. آنقدراین گیره ی بدبخت راآسی کردکه بازشد. هینی کشیدم و فوری با دستم روسری ام را گرفتم که باز نشود، ولی با وجود ریحانه ، دوباره گیره زدن روسری‌ام سخت بود. آقای معصومی که متوجه قضیه شد دوباره ماشین را نگه داشت و گفت: – ریحانه چیکار کردی؟ بچه رو بدید به من، شما روسریتون رو درست کنید. بدون این که نگاهم کند بچه را گرفت و خودش رامشغول بازی بااو نشان داد تا من راحت باشم. از کیفم یک سوزن ساده در آوردم تا مثل گیره ی قبلی جلب توجه نکند. روسری ام رابستم و گفتم: – بدینش به من. همانطور که ریحانه را دستم می داد و سرش پایین بود گفت: –ببخشید، ریحانه جدیدا خیلی شیطون شده. ــ خواهش می کنم، بچس دیگه. تا رسیدن به خانه حرفی نزدیم فقط صدای بازی من و ریحانه بود که سکوت را می شکست. ترمز کرد و بعد از کلی تشکر کردن گفت: – میشه چند لحظه پیاده نشید، بعدسریع از ماشین پیاده شد و از صندوق عقب جعبه ی کادو پیچ شده ایی را آورد و گفت: – این مال شماست، هم برای قدر دانی هم عیدی. باتعجب گفتم: –آخه من کاری نکردم نیاز به قدر دانی داشته باشه، نمی تونم ازتون قبول کنم. با ناراحتی گفت: –از طرف من و ریحانس بچه ناراحت میشه ها. بوسه ایی به لپ ریحانه زدم و گفتم: – شرمنده ام کردید، ممنونم. ✍🏻 ┄┅🌵••══••❣┅┄     🍁 ✨🍁 🍁✨🍁 ✨🍁✨🍁
4_5888965436346730841.mp3
11.09M
🌿 کتاب ۳ دقیقه در قیامت📚 ادامه دارد........ ‍ کپی حرام🚫
بِـسْـمِـ رَبِـ اْلْـجَه‍ـاد........‌❤️
🤍 بيا ای بهترين قلبــم مداوا كن غم قلبــم قسم بر خالق عاشق تو هستی آخرين قلبــم 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 🤲
📷 ‏هر چه گشتم، تصویری از سلبریتی های ‎خوزستان یا روشنفکرانشان ندیدم. اما بسیجی ها را دیدم، دقیقا جایی که همه ترسیدند که کرونا بگیرند، آنها بودند.