🕊🌙..⛓♥️.•’
#منبࢪ ڪوتاھ🌱
شیطآݩ بآ 6 هزار ساڵ عبٰآدت عاقبتش آنطور شد آێا ما مے توانێم ݕھ خود مغرورشوێم 😔
بھ خدا پناھ ببریم🙃
#آیت_اللھ_بھجت 👤
ۼرور♥️🔗
#بیـــــــᏪــــو 🌱✨
•| آرزویمـانرا
شهادٺمینویسیـم
تاگـذرتـان
برمـابیفتـدآقا ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز همون حس درد جدایی
حاج قاسم 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🖤🖤🖤🏴
آموزش و پرورش ما هست دیگر....!
🏴🖤🖤🖤🏴
🍀پرش به پارت اول رمان عاشقانه دو مدافع👇🏻:
https://eitaa.com/fbnjssryiopqhol/1066
🏴🖤🖤🖤🏴
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_ششم
_علے جلوے محضر منتظر وایساده بود...
بابا جلوے محضر پارک کردو از موݧ خواست پیاده شیم
علے با دیدݧ ما دستشو گذاشت روسینشو همونطور کہ لبخند بہ لب داشت بہ نشونہ سلام خم شد
_اردلاݧ خندید و گفت ببیـݧ چہ پاچہ خوارے میکنہ هیچے نشده
محکم زدم بہ بازوش و بهش اخم کردم.
اردلاݧ دستم و گرفت و از ماشیـݧ پیاده شدیم
ماماݧ و بابا شونہ بہ شونہ ے هم وارد محضر شدـݧ
منو اردلاݧ هم با هم علے هم پشت ما
با ورود ما بہ داخل محضر همہ صلوات فرستادند
_فاطمہ خواهر علے اومد و دستم از دست اردلاݧ کشید و برد سمت سفره ے عقد
دختره با مزه اے بود صورت گرد و سفید با چشماے مشکے،درست مثل چشماے علے داشت.
_مادرش هم چادر مشکیمو از سرم برداشت و چادر سفید حریرے کہ بہ گفتہ ے خودش براے زݧ علے از مکہ آورده بود و سرم کرد و روصندلے نشوند
_هیچ کسي حواسش بہ علے کہ جلوے در سر بہ زیر وایساده بود نبود
عاقد علے و صدا کرد
آقا داماد بفرمایید بشینید همہ حواسشوݧ بہ عروس خانومہ یکے هم هواے دامادو داشتہ باشہ
_با خجالت رو صندلے کنارے مـݧ نشست
باورم نمیشد همہ چے خیلے زود گذشت و مـݧ الاݧ کنار علے نشستہ بودم و تا چند دیقہ ے دیگہ شرعا همسرش میشدم
استرس تموم جونم و گرفتہ بود.
_دستام میلرزید و احساس ضعف داشتم
عاقد از بزرگ تر ها اجازه گرفت کہ خطبہ عقد و جارے کنہ
علے قرآن و گرفت سمتم و در گوشم گفت:
بخونید استرستوݧ کمتر میشہ
قرآن رو باز کردم
_"بسمِ اللہ الرحمـݧ ارحیم"
یــــس_والقرآن الکریم...
آیہ هاے قرآن و تو گوشم میپیچید احساس آرامش کردم
تو حال و هواے خودم بودم کہ با صداے حاج اقا بہ خودم اومدم
_براے بار آخر میپرسم
خانم اسماء محمدے فرزند حسیـݧ آیا وکیلم شما را بہ عقد آقاے علے سجادے فرزند محمد با مهریہ معلوم در بیاورم❓آیا وکیلم❓
همہ سکوت کرده بودند و چشمشوݧ بہ دهـݧ مـݧ بود
چشمامو بستم
خدایا بہ امید تو
_سعے کردم صدام نلرزه و خودمو کنترل کنم
با اجازه ے آقا امام زماݧ،پدر مادرم و بقیہ ے بزرگتر ها
"بلہ"
_صداے صلوات و دست باهم قاطے شد و همہ خوشحال بودݧ
علے اومد نزدیک و در گوشم گفت:مبارکہ خانوم
از زیر چادر حریر نگاهش کردم
خوشحالے و تو چهرش میدیدم.
حالا نوبت علے بود کہ باید بلہ میگفت.
با توکل بہ خدا و اجازه ے پدر مادرم و پدر مادر عروس خانوم و بزرگتر هاے جمع
"بلہ"
_فاطمہ انگشتر نشونو داد بہ علے و اشاره کرد بہ مـݧ
دستاے علے میلرزید و عرق کرد دست منو گرفت و انگشترو دستم کرد
سرشو آورد بالا و چادرمو کشید عقب و خیره بہ صورتم نگاه کرد
حواسش بہ جمع نبود همہ شروع کردݧ بہ دست زدݧ و خندید.
دستشو فشار دادم و آروم گفتم:
زشتہ همہ دارݧ نگاهموݧ میکنـ.
_متوجہ حالت خودش شد و سرشو انداخت پاییـݧ
مامانینا یکے یکے اومدݧ با ما روبوسے کردݧ و براموݧ آرزوے خوشبختے میکردݧ
اردلان دستم و گرفت و در گوشم گفت
دیدے ترس نداشت خواهر کوچولو
دیگہ نوبتے هم باشہ نوبت داداشہ
خندیدم و گفتم:انشا اللہ
علے و رو در آغوش کشید و چند ضربہ بہ شونش زدو گفت خوشبخت باشید
_بعد از محضر رفتم سمت ماماݧ اینا کہ برگردیم خونہ
مادر علے دستم رو گرفت و رو بہ مامان اینا گفت
خوب دیگہ با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو میبریم...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_هفتم
_خوب دیگہ ، با اجازتوݧ ما عروسموݧ رو ببریم...
علے هم کنار مـݧ وایساده بود و سرش رو انداختہ بود پاییـݧ
ماماݧ هم لبخند زدو گفت خواهش میکنم دختر خودتونہ
از بابا خجالت میکشیدم و نگاهش نمیکردم
_پدر مادر علے و خواهرش با ماشیـݧ خودشوݧ رفتـݧ
ماهم با ماشیـݧ علے
در ماشیـݧ رو برام باز کرد و گفت بفرمایید اسماء خانم
لبخند زدم و نشستم
خودش هم نشست و همینطورے چند دیقہ بهم زل زده بود
دستم و جلوے صورتش تکوݧ دادم و گفتم:بہ چے نگاه میکنید❓
لبخند زدو گفت:بہ همسرم.ایرادے داره❓
دستم و گرفتم جلوے دهنم و گفتم.ݧچہ ایرادے ولے یجورے نگاه میکنید کہ انگار تا حالا منو ندیدید
خوب ندیدم دیگہ
چشمهام گردو شد و گفتم:ندید❓
خندید و گفت دروغ چرا ولے ݧ انقدر دقیق
خوب حالا میخواید حرکت کنیم❓مامانینا رفتـݧ ها...
_خوب برݧ ما کہ خونہ نمیریم.
پس کجا میریم❓
امروز پنجشنبست ها فراموش کردے❓
زدم رو دستم و گفتم:
وااااے آره فراموش کرده بودم
بہ خودش اشاره کردو گفت:معلوم نیست کے باعث شده فراموش کنے حتما خیلے هم برات مهم بوده...
خندیدم و گفتم بلہ بلہ خیلے
جلوے گل فروشے وایسادو دوتا دستہ گل یاس گرفت.
_إ علے آقا چرا دوتا دستہ گل گرفتید❓
دستش و گذاشت رو قلبش و گفت آخ...
إ وااا چیشد❓
اسممو اینطورے صدا میکنے نمیگے قلبم وایمیسہ
إ خوبہ بگم آقاے سجادے❓
هموݧ علے خوبہ ایـݧ دستہ گلم گرفتم براے عروسم
_رسیدیم بهشت زهرا
رفتیم بہ سمت قطعہ سرداراݧ بے پلاک
مثل همیشہ دوتا قبرو شستیم و گلهار گذاشتیم روش
اسماء❓
بلہ❓
میدونے از شهیدت خواستم کہ تو رو بهم بده❓
خوب چرا از شهید خودتوݧ نخواستید❓
از اونم خواستم ولے میخواستم شهیدت پارتے بازے کنہ برام
خندیدم و گفت ایشالا کہ خیره.
یہ ماه از محرم شدنموݧ میگذشت و هروز بیشتر عاشقش میشدم
علے خوابیده بود.کنارش نشستہ بودم و نگاهش میکردم
بہ ایـݧ فکر میکردم چطور تونستم بہ همیـݧ سرعت عاشقش بشم.
_واے کہ تو چقد خوبے علے
دستم گذاشتہ بودم زیر چونمو بهش خیره شده بودم
یکم سر جاش تکوݧ خورد و چشماشو باز کرد
و با لبخند و صداے خش دار گفت:سلام خانم کے اومدے❓
سلام نیم ساعتہ
إ پس چرا بیدارم نکردے❓
آخہ دلم نیومد...
_آخ علے بہ فداے دلت حالا دستمو بگیر بلندم کـݧ ببینم
دستشو گرفتم و با تمام قدرت کشیدم سمت خودم
علے نمیتونم خیلے سنگینے
إ پس مـنم بیدار نمیشم
باشہ بیدار نشو منم الاݧ میرم خونمو خدافظ
دستم و گرفت و گفت کجا❓دلت میاد برے❓
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم
باشہ باشہ بلند میشم تو فقط حرف از رفتـݧ نزݧ بخدا قلبم میگره
دوتاموݧ زدیم زیر خنده
_در اتاق علے بہ صدا در اومد فاطمہ بود
داداش زنداداش ماماݧ معصومہ میگہ بیاید پاییـݧ شام.
_علے دستش و گذاشت رو شکمشو گفت آخ کہ چقد گشنمہ بریم
دستشو گرفتمو گفتم بدو پس
از پلہ ها اومدیم پاییـݧ
باباے علے کہ بهش میگفتم بابا رضا اومده بود خونہ
رفتم سمتش
سلام بابا رضا خستہ نباشے
پیشونیمو بوسید و گفت
سلامت باشے دختر گلم
با اجازتوݧ مـݧ برم کمک ماماݧ معصومہ
فاطمہ دستم رو گرفت و گفت:کجااااا❓
مـݧ خودم همہ چیو آماده کردم شما بشیـݧ آقاتوݧ فردا نگہ از خانومم کار کشیدید
_دوتاموݧ زدیم زیر خنده
علے انگشتش و بہ نشونہ ے تحدید بہ سمت فاطمہ تکوݧ دادو گفت:باشہ عیب نداره نوبت توهم میرسہ
فاطمہ از خجالت صورت سفیدش قرمز شدو رفت آشپزخونہ
بابا رضا و علی زدݧ زیر خنده.
آروم زدم بہ پهلوے علی و گفتم خبریه❓
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_سی_و_هشتم
_آروم زدم بہ پهلوے علے و گفتم خبریہ❓
خانومم همینطورے گفتم
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم حالا دیگہ ما غریبہ شدیم❓باشہ علے آقا باشہ...
إ اسماء بخدا شوخے کردم
باشہ حالا قسم نخور
آخہ آدمو مجبور میکنے
خب ببخشید
نمیبخشم
إ علے
إ اسماء
_فاطمہ اومد پیشمو.دستش و گذاشت رو کمرشو وگفت:دارید پشت سر مـݧ غیبت میکنید❓بستہ دیگہ بیاید سفره رو آماده کردم.
_آخر هفتہ عقد اردلاݧ بود. نمیدونم بہ زهرا چے گفتہ بود کہ هموݧ جلسہ اول قبول کرده بود.
با علے دنبال کارهاے خودموݧ و مراسم اردلاݧ بودیم
_تولد امام رضا نزدیک بود و قرار بود عقدمونو تو حرم بخونـݧ و همونجا هم ثبتش کنیم
لحظہ شمارے میکردم براے اوݧ روز
حلقہ هامونو یہ شکل سفارش دادیم.علے انگشتر عقیق خیلے دوست داشت اما بخاطر مـݧ چیزے نگفت
_مراسم اردلاݧ تموم شد و از هموݧ بعد عقد دنبال کارهاے عروسے بود.درس زهرا کہ تموم شده بود اردلاݧ بخاطر تحصیلاتش راحت تو سپاه استخدام شد و مشکلے نداشتند.
اما مـݧ و علے بخاطر درسموݧ مجبور بودیم عروسیموݧ و عقب بندازیم
_بلیط قطار واسہ ۸صبح بود
مشغول آماده کردݧ ساک لباساموݧ بودم
علے یہ گوشہ نشستہ بود با لبخند نگاهم میکرد
علے جاݧ چیہ باز اونطورے نگاه میکنے❓باز چہ نقشہ اے تو سرتہ ها❓
از جاش بلند شد و همونطور کہ میومد سمتم با خنده گفت....
ادامه دارد...
┄┅🌵••══••❣┅┄
همه شدن منبع اطلاعات! هر کس واسه خودش تصمیم می گیره، مشورت قدیمی شده. طرف زن می گیره، به دو ماه نمی کشه طلاق می ده، شوهر می کنه، یه ماه نمی شه طلاق می گیره، ماشین می خره، هنوز صد کیلومتر راه نرفته، دلشو می زنه! دوست پیدا می کنه، آخر هفته ولش می کنه. اینترنت شده مرکز مشاوره اش، آدم های مجازی بهش اطلاعات میدن، اونم قبول می کنه. آدم های حقیقی رو قبول نداره، اونایی که چند تا پیرهن بیشتر پاره کردنو قبول نداره. با تجربه ها رو قبول نداره. پس لااقل حرف خدا به پیغمبرشو که باید قبول داشته باشه:
🌹وَ شاوِرْهُمْ فِی الاَْمْرِ🌹
در کارها با آن ها مشورت کن✨
(بخشی از آیه 159 آل عمران)✨
نهایتاًهمونجملهیِامیرالمومنینکھ :
«دنیا ، مضحکهاۍگریهانگیزاست» ؛
- وَتمام .. !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『حسینآقامهمہمیرنتومیمونیبرام』
لطفا با دقت بخونین و به خاطر حقی که سردار سلیمانی گردن تک تک ما داره به دست دیگرونم برسونین تا مطالعه کنند.
👇👇👇👇👇👇👇👇
🔴 *شاه کار حاج قاسم سلیمانی*
*داعش نابود شد،اما نیومده بود برای نابود شدن!*
داعش را نساخته بودن که برای یه سال و دو سال و چند سال!
داعش تجهیز شده بود برای ماندن، برای بودن!
🤔ابوبکر البغدادی رفته بود تلآویو زیر نظر موساد ، آموزش سخن وری و حکومت داری دیده بود!
اومده بود که حکومت کنه!
🏻اسمش: دولت اسلامی عراق و شام بود،،،،دولت بود دوووولللتتت ، دقت کن دولت بود
دولت نیاز به عقبه فکری عقیدتی سیاسی نظامی و امنیتی داره!
🏻فقط عربستان 50 میلیارد دلار پول نقد داده بود!
🏻امارات متحده 50 میلیارد دلار پول داده بود!
🏻کویت و قطر و بحرین هم همینطور!
🏻غول ترین سرویس های جاسوسی دنیا: موساداسرائیل
انگلیس باMI6
سیا آمریکا
مسئول تغذیه اطلاعاتی و امنیتی داعش و بودن!
🏻اردن محل آموزش اینا بود!
🏻ژاپنِ با ته فرهنگ انسانیش،چند هزار تا تویوتا داده بود!
🏻فرانسه سلاح اتوماتیک میداد!
🏻ترکیه مسول ترانسفر و نقل انتقال نیروی انسانی و ادوات بود!
🏻آمریکا،تجهیز نظامی تسلیحاتی مستقیم میکرد،مخوف ترین تجهیزات نظامی از آسمان براشون هلی برد میشد!
🤔🤔از کجاش بگم؟
🏻جدیدترین نسل موشک های ضد زره تاو را میدادن،قیمت این موشک ها آنقدر بالاست، گاهی از قیمت اون تانکی که میزدن گرون تر در میومد!
با ضد زره تاو،داعش آدم میزد!
میدونی یعنی چی :آدم!
فرمانده میدان و خط شکن هاشون ریش قرمزهای چچنی بودن!
برید تو یکی از این کنسرت ها،صدتا روشنفکر و بیارید به خط کنید یه ریش قرمز چچنی بزارید جلوشون!
از اون اولی تا اون آخری،صد تاشون شلوار هاشونو خیس میکنن!
همینایی که فقط ادعا دارن و طلبکارن!
🏻تو یه فقره جنایت اسپایکر عراق، 1700 نفر را در یه روز سلاخی کردن!
داعش این بود!
🏻داعش یه شبه از تو لپ لپ در نیومده بود
🏻ادوارد اسنودن پیمانکار nsa
رسماً گفت داعش محصول پروژه ای به اسم لانه زنبور در سرویس های اطلاعاتی غرب بود!
هیلاری کلینتون در کتاب گزینه های دشوار، رسماً گفت داعش را ما ساختیم و برای رسمیت دادن به اون شخصا به 120 کشور سفر کردم!
ترامپ رسماً گفت داعش را اوباما ایجاد کرد!
🏻🏻داعش این بود!
کل دنیای کفر و الحاد و نفاق تمام ظرفیت شونو آوردن تو میدان ، تا شیعه........ یعنی تک تک مردم ایران رو از دم تیغ بگذرانند...
اما!
🏻اما فکر اینجاشو نکرده بودید آقای اتاق فکر سازمان سیا و اتاق عملیات پنتاگون!
خوردید به سد محکم ایران
خوردید به تور شیر بچه های حیدر کرار
دلاور مردان سپاه
دلیران ارتش اسلام
یلان فاطمیون افغانستان
زینبیون پاکستان
حیدریون عراق
تنتون به تن ایرانی جماعت نخورده بود؟
🏻حالا ماییم و نابودی داعشیون.
حالا باید بیشتر بفهمی سردار سلیمانی و شهدای مدافع حرم چه کردند؟!
باید بفهمی چرا دشمن عقده سپاه پاسداران ما را کرده ؟!
چرا میگن فشار بیاریم تا ایران نیروهاش را از سوریه بیاره بیرون. ولی کور خوندن اولین قدم سوریه دادن اختیار کامل بندر لاذقیه به ایران ...یعنی ایران یه بندر داره تو مدیترانه از راه زمینی عراق و سوریه .....یعنی تحریم دیگه کاملا دور زدنی میشه واسه ایران
⛔باید بفهمی کل ماجرا از اول تا آخر زدن دوستان ایران تو منطقه بوده تا بعدش بیان سروقت ایران.⛔
حالا باید بیشتر بفهمی هر چه پول تو سوریه خرج کردیم ❌نفعش را صدها برابر بردیم ❌.
باید بفهمی تا فریب شایعات دروغ bbc انگلیس را نخوری.
باید به سیاست ایران عزیز اعتماد و به رهبرش افتخار کرد چون ما ایرانی هستیم...چون در حال حاضر یه امپراطوری تو خاور میانه درست کردیم که حافظ امنیت ایران و تمام مردم مظلوم در خاور میانه باشیم
بخدا اگر نشر ندین به اسلام و امام و انقلاب و رهبر و شهدا و ملت بزرگ ایران خیانت کردین .
روحت شاد سردار رشید اسلام حاج قاسم عزیز
عاقبت یڪ روز،
تمام این دورےها...
دوستےها را جبران مےڪند!
عاقبت یڪ روز...
من بھ تو مےرسم!:)
#تاکےدورےودوستے؟💔
••🙃🌸••
میگن اگه 🍃
میخواے عاشق چیزی بشے؛
با عمل و رفتار عاشق شو!
مثلا اگر میخواهی
عاشقِ #حسین بشی ،
هر روز صبح تو یہ
ساعتِ مخصوص بگو :
" صلے اللّٰہ علیڪ یا اباعبدالله... "
بگو #حسیـنجانم ،
میخوام بهت عادت کنم...
تا #عاشقت بشم
تا به تو عارف بشم...! :)💔
#استادپناهیان...
#عاشقحسینشویم...
#ما_ملت_امام_حسینیم ...
••🧐💫••
یڪ روز صداے جوان مؤمن انقلابی
( #شهیدحسنباقری ) براے دشمن مهم بود!
امروز چے ما براے دشمن مهمـه؟!
صـدامون؟ درسخوندنمـون؟
ڪار ڪردنمون؟
باید جریانساز باشیـم!
نہ یہ مشت ڪار بیخاصیت ظاهـرے!
#تلنگر
قشنگ ترین روزهای زندگی ات را نقاشی کن!
خاطرات
در جویبار زلال دفتر نقاشی کودکی ات
به یادگار خواهند ماند،
و در سخت ترین دقایق زندگی
لبخند کوچکی بر لبانت خواهند نشاند...
✍🏻م. م
🌱@Nimkat
🌿:)
سلامـ!بر شمـا عضو عزیز و گرامی!
نظـر لطفتون هست.ما وظیفه مونه که در غیبت آقامون حضرت صاحب زمان(عج)خدمتگزار به مردم باشـیم؛
هر کس در زمان غیبت یک وظیفه ای دارد و ما هم می دانیم که اندازه ی ارزنی هم به وظیفه ی مان عمل نکردیـم…!
اگر از ما بدی ای دید،حلال بفرمایید🙏🏻
آقا صاحب زمان (عج)پشت و پناهتون🍀
🔰مدیریت کانال منتظران ظهور.....♥️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿:(
این طوری می توانید به صورت ناشناس برای کانال منتظران ظهور.....♥️نظرات و پیشنهاداتتان را بفرستید...!🙏🏻🌹
🔰 مدیریت کانال منتظران ظهور.....♥️