eitaa logo
شاپرک
7.8هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
16.6هزار ویدیو
10 فایل
. ارتباط با مدیر جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد;
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدمت دوستان عزیز و خوش امد گویی به شما دوستان از فردا فعالیت کانال شروع میشه لطفا خواهشا صبور باشین
سلام از فردا دو رمان استاد اشتباهی و کی گفته من شیطونم گذاشته میشه
دوستان امکانش هس به دوستاتونم ک عاشق رمانن معرفی کنین کانالو
شروع رمان کی گفته من شیطونم
1 کی گفته من شیطونم با صدای زنگ ساعت از خواب بیدارشدم پتو رو زدم کنار رو تخت نشستم به مخم فشار اوردم که چرا من االن ساعت گذاشته بودم ... اهان میخواستم اون نقشه ام رو اجرا کنم ... رفتم دستشویی صورتم رو شستم دیشب تا نصفه شب داشتم فیلم میدیدم برای همین چشم هام باد کرده بود اونم چه فیلمی تا صبح خواب های زشت دیدم ... یه مانتوی سرمه ای پوشیدم من نمیدونم درد شون برای چیه نمیذارن ادم تو دانشگاه مانتوی روشن بپوشه .... حاضر که شدم رفتم جلوی میز توالت .... یه خط چشم نازک کشیدم با ریمل همین
کی گفته من شیطونم 2 لب هام به اندازه ی کافی سرخ بود ... عین میمون از نرده های پله سر خوردم رفتم طبقه ی پایین .. مامان و بابا تو اشپزخونه بودن داشتند صبحونه میخوردند ... با صدای بلندی بهش سالم کردم که یه متر پریدن ... - اخه بابا جون مگه تو مرض داری این طوری سالم میدی ؟ سکته کردم ... - نترس بابا شما تا نوه ی من رو نبینید سکته نمیکنید .... البته هر وقت خواستید سکته کنید قبلش به من بگید من لباس مشکی بخرم ...مامان شما هم همین طور ها من عاشق مامان بابام ام برای همین همیشه با هاشون شوخی میکنم ... مامان زد تو صورتش .. - ساحل خجالت نمیکشی این حرف ها چیه ... رفتم جلو صورت مامان رو بوس کردم .. - الهی قربونت برم شوخی کردم ... - خیله خوب ... ولم کن صورتم رو قرمز کردی .... - مامان من که رژ نزدم .. دریا کجاست ؟ باز رفته نامزد بازی خجالت نمیکشه حاال اگه من بودم عمرا میذاشتید با طرف تا سر خیابون برم .... - خجالت بکش دختر این حرف ها چیه ...حاال چرا زود میخوای بری دانشگاه ؟ از فکر نقشه ی که میخواستم انجام بدم خنده ام گرفت ... - هیچی کار دارم باید زود برم ... - ساحل ظهر اگه تونستی زود تر بیا مهمون داریم ها .... ای بابا گور بابای مهمون من محیط جذاب دانشگاه رو ول کنم بیام خونه ... - اگه تونستم زود میام بای بای ... بند کفش هامو بستم رفتم تو حیاط .. صبری خانم داشت به باغچه ها اب میداد
3 کی گفته من شیطونم شلنگ اب پشت سرش بود رفتم شلنگ رو برداشتم اب رو هم باز کردم ... همیشه عادت داشتم به صبری خانم میگفتم سبزی خانم ... - سبزی خانم ؟ همین که برگشت شلنگ رو گرفتم تو صورتش ... با صدای بلند خندیدم ... االن تو دلش معلوم نیست چه فحش های به من میده ... - اخه دختر من از دست تو چی کار کنم ببین لباسم خیس اب شد اخر سر من از دست تو روانی میشم همین دیروز رفتم دوتا امپول زدم ... با خنده گفتم : - برای چی سبزی خانم ؟ - برای اینکه سرما خورده بودم نیست شما دیروز لطف کردی من رو انداختی تو استخر برای همونه ... - اهان حقت بود اخه تا شماباشی که نری کار های من رو به مامان بگی ... دیگه وانستادم ببینم چی میخواد بگه سریع سوار ماشین شدم رفتم به طرف دانشگاه ... ماشیین رو پارک کردم رفتم به طرف در ورودی ... ای وای باز االن گیر میدن .. - خواهرم اون موهات رو بذار تو ... هیش یه دسته از موهام رو گذاشتم تو .... االن کلک رشتی میزنم بهت عمو یادگار ... همین که وارد شدم دوباره موهام رو گذاشتم تو ... همه ی دانشجو های دانشگاه من رو به اسم شیطون میشناختن ... مخصوصا حراست عزیز... ارادت خاصی بهشون دارم ...
کی گفته من شیطونم 4 همه برادر های زحمت کش هسنتد ... رفتم تو کالس هنوزهیچ کس نیومده بود .... افرین ساحل خانم چه به موقع اومدی ......... در کالس رو بستم تا خیالم راحت باشه... صندلی استاد رو از زیر میز کشیدم به طرف خودم ... یه بسته ادامس از توی کیفم در اوردم ... یکی یکی گذاشتم دهنم دراوردم .... چسبوندم به صندلی طوری که معلوم نباشه ... صندلی رو دوباره برگردوندم جای خودش ... پیرمرد کوتوله و چاق حاال دیگه به من نمره کم میدی ... اخه اینم دلیش شد... - خانم شما خیلی شیطونی به خاطر همین 5 نمره از نمره ی اصلی شما کم کردم ... خوبه حاال تو برگه ام 17شده بودم مگر نه که دیگه هیچی ... االن همه بهش خندیدن حالش جا میاد که نمره کم نده ... اومدم روی صندلیم نشستم اخیش ... کم کم دانشجو ها میومدن تو کالس هر پسری که میومد تو بهم چشمک میزد یه جوری هایی پسر ها ازم میترسیدن ... کافی بود یه متکلی بندازن بالیی به سرشون میاوردم که به غلط کردن میفتادن ... مریم که اومد براش دست تکون دادم ... - سالم ساحل خانم گل خوبی ؟ - مرسی بد نیستم - چیه ساکتی باز چه فکری تو کلته .. - هیچی بابا تو هم ذهنت منحرفه ها ...
❤️رمان زيبا و خواندنى |• (استاد ناخلف) •| به قلمـ شيواى هر روز ساعت ۱۱و۲۲ در كانال عشقم عاشقم باش 💕 ♡ـ ـ ـ★ ـ ـ ـ ـ•☆• ـ ـ ـ ـ ★ـ ـ ـ♡ زمان حال مادينا با سر و صدا و بوق ماشين ها و صداى گاز دادنشون و از همه بدتر برخورد نور خورشيد با صورتم چشم هام رو باز كردم اما به سرعت بستمشون. نور به شدت چشم هام رو زد ؛ همين كه دستم به تخت خورد جاى خاليش رو كنارم حس كردم. چشم هام رو سريع باز كردم و دست هام برهنه بود. ديشب چى شد؟! مثل جت به حالت نشسته درومدم و درد بدى توى كمرم و زير دلم پيچيد. آخى زير لب گفتم و به خودم نگاهى انداختم و جيغ بنفشى زدم. هيچ پوششى نداشتم سينه هام و بدنم كبود بود. ملحفه رو روى بدن برهنه ام كشيدم و دورم پيچيدمش. به جاى خاليش نگاه كردم و بعد هم نگاهم رو به اطراف چرخوندم كه كم مونده بود سكته كنم. نفسم بند اومده بود و چيزى كه مى ديدم رو باور نمى كردم. چشم هام از اشكـ هام پر شد و سيل اشكـ هام به راه افتاد. خدايا اينجا چه خبره؟! كف زمين و روى ديوار همش مملو از عكس هاى من و اون... عكس هاى رابطه امون... عكس هاى ديشب؟! دست هام رو جلوى دهنم گذاشتم. نه اين امكان نداره. نه اين امكان نداره. -همش كابوسه؛ همش كابوسه. هيچ كدوم واقعى نيست. اما واقعى بود و اون نبود. دويدم سمت تلفنم كه روى ميزش بود. همين كه دستم سمت موبايلم رفت نگاهم به سى دى خشكـ شد كه روش نوشته بود. ''مادينام منو ببين خوشگلم.'' روش اموجى زبون دراز هم كشيده بود. اين عكس هاى لعنتى آزارم مى داد. لب تاپش رو باز كردم و سى دى رو داخلش گذاشتم و پلى كردم. فيلم با صداى ناله هاى بلند من اتاق رو در بر گرفت. سريع لب تاب رو روى زمين پرت كردم كه صداها خفه شد. -كثافت؛ كثافت... جيغ زدم: -كثافت... '' بیشتر از آنچه سزاوارش باشم بهم صدمه زدی فقط به این خاطر که بیشتر از آنچه سزاوارش باشی عاشقت بودم! '' 🍃🌼  @roomaan  🌼🍃
کی گفته من شیطونم 5 یک ربع از اون وقتی که استاد باید میومد گذشته بود - مریم چرا استاد نمیاد؟ - چی شده حاال تو نمیخواستی سر به تنش باشه ... - مریم اذیت نکن ... داشتم باهاش بحث میکرد که یه پسر جوون خیلی خوشگل اومد تو ... همه فکر کردن دانشجویه اما استاد بود !!!!!! پس اون استاد قبلی چی ... وای نه االن میشینه ... خاک بر سرم چی کنم ... همه داشتند درباره ی استاد جدید حرف میزند ... یه کت و شلوار سرمه پوشیده بود با یه بلیز ابی ... بابا خوشگل ....بابا قشنگ .... بابا هیکل .... بابابچه سوسول .... بابا بچه پولدار از اون کت و شلواری که تو پوشیدی معلومه بچه پولداری .... با صدای بلند و مردونه ای گفت : - ساکت چه خبره .... از صدایش همه ساکت شدند.... دختر ها که داشتند غش میکردن خاک برسرتون ندید بدید ها ... خوبه حاال کالس پر پسره ... - این ترم من باهاتون کالس دارم یه اتفاقی برای استاد قبلیتون افتاده که من به جای ایشون اومدم ... یکی از دختر که خیلی پرو بود گفت : - همون که نیومد شما به جاش اومدید خوب استاد نمی خواید خودتون رو معرفی کنید؟ - اگه شما ها ساکت باشید چرا ... بنده ارمان عظیمیان هستم خوش حالم که این ترم درخدمت شماهام ...