شراب و ابریشم...
طیبه میگفت تو میتوانی از هر موقعیتی خندهدارترین حالتِ ممکن را برداشت کنی و از هر چیزی یک طنزِ جذا
از ابتدای تبلیغات از دکتر پزشکیان دفاع کردم و اجازه ندادم کسی به ایشان توهین کند یا تخریبی صورت بگیرد، علیرغم اینکه با تمام وجودم تلاش کردم که پزشکیان انتخاب نشود، ولی جلوی تخریبها هم ایستادم تا جایی که حتی همین راضیهی خودمان که من را مثل کف دستش میشناسد گفت یک جاهایی خیال میکردم واقعا طرفدارِ پزشکیانی!
مخصوصا این آخرها که با رصدِ میدان و در تبلیغاتِ حضوری برای خودم روشن شده بود پزشکیان رأی میآورد، جلوی همه ایستادم و به تخریبها جواب دادم چون نمیخواستم منتخبِ ملت پیش از انتخابش بیحرمت شده باشد.
من معتقدم پزشکیان متعلق به انقلاب است. و نیروهای سالم و صالح باید گِردَش را بگیرند و سادهدلیاش را به نفعِ وطن هدایت کنند و اجازه ندهند غربگراهای بیمایهای که امتحانشان را پیش از این پس دادهاند، در تصمیماتش اثر بگذارند و کرسیِ ریاستجمهوری را از پشت پرده مصادره کنند.
دیشب خبر۲۱ متنِ پیامِ پزشکیان به سید حسن نصرالله را که خواند با تمام وجود خدا را شکر گفتم و از سه سالهی اباعبدالله خواستم که مدد برساند و اجازه ندهد اصلیترین پایگاهِ دفاع از حقوقِ سه سالههای غزه با جریان غربگرا درآمیزد و جبههی مقاومت را به انزوا بکشد.
ما بچههای انقلاب، منتخبِ ملت را هم دعا میکنیم که در این مواضع ثابتقدم باشد و هم مدد میرسانیم که در کشورداری موفق باشد انشاالله.
و این تفاوتِ روشنِ بین ما میهندوستان و آن قدرتپرستانیست که از هر انتخاباتی فقط در پِیِ منافعِ شخصیاند و برای داراییهای وطن کیسه میدوزند.
✍ملیحهساداتمهدوی
این نوشته را هم ملاحظه کنید.
@sharaboabrisham
.
همین دو سه شب پیش بود.
بعد از نماز همانجا توی صف نشسته بودیم و با دو سه تا از خانمهای مسجدی، گرمِ صحبت که یکمرتبه یک نفر از پشت بغلم گرفت و دو سه تا بوسه حواله کرد.
با خنده برگشتم سمتش، خانم طحان بود.
همسایهی باصفا و بیریا و عزیزمان.
همسایهای که در تمام سالهای همسایگی جز خوبی و نیکی هیچ خاطرهای از او ندارم.
زنی پاکطینت و صالح که همیشه در صفِ خدمت به مسجد و هیأت و روضه از همه پیشتر بود.
امروز صبح بابا از مسجد که آمدند، خبرِ فوت خانم طحان را آوردند و من شبیهِ کسی که یکی از نزدیکترینهایش را از دست داده باشد در غم فرورفتم و یک لحظه تمامِ خاطرات خوبم با آن همسایهی قدیمی از جلوی چشمم گذشت.
چاییریز و کفشجفتکنِ مجلسهای اباعبدالله، عمرش به محرمِ امسال نبود و صبحِ روزی که متعلق به سه سالهی ارباب است، آخرین سهمش از تباکیها و گریههای بر حسینابنعلی را برداشت و برای همیشه از میانِ گریهکنهای اباعبدالله رفت...
ممنون میشوم اگر همسایهی باصفای ما را به آیهی قرآنی، فاتحه یا صلواتی و شیرینتر از هر چیز به ذکر یا حسینی، مهمان کنید.🙏
مرحومه طاهره طحان، همسر مرحوم جعفرزاده
.
شراب و ابریشم...
. همین دو سه شب پیش بود. بعد از نماز همانجا توی صف نشسته بودیم و با دو سه تا از خانمهای مسجدی، گرمِ
یکی از داراییهای من اینجا، اعضای خوبی هستند که اونقدر به من محبت دارن که من اینجا حتی اگه از فوت یک همسایه صحبت کنم، بی توجه از کنارش نمیگذرن...
الحمدلله رب العالمین💚
ممنونم که هستید و میخونید و محبت دارید.🙏🌱
.
من روضهخوانِ سکولار نیستم.
و این سکولار نبودن را از عمه جانِ حرم، یاد گرفتهام!
همان بانوی بلندمرتبهای که از صبح یازدهم که کاروان اسرا را راه انداختند تا یک سال و نیمِ بعدش که عمرش به این دنیا بود، هر جا که نشست هم روضه خواند و هم ظالمان را رسوا کرد و هم توی گوش ظلم خواباند...
نمیشود که یک محرم و صفر روضه بنویسم و آدمها را دور خودم جمع کنم و بگریَم و بگریانم و یک کلمه از فلسطین ننویسم!
این لندهورهای توی عکس روی دوچرخهی بچههای فلسطینی نشستهاند و آن خندهی کثیفِ پیروزمندانه حاصلِ فائق آمدن بر دو کودک هفت هشت ساله است!
اسرائیل گُندهلاتهایش نهایت حریف دو تا بچه شوند، دو تا سیلی بزنند توی صورت پسربچهها و بعد انگار که مِرکاوا شکار کرده باشند روی دوچرخه سوار شوند و به نشان پیروزی اسلحه روی دست بالا ببرند.
این دیگر تَهِ تَهِ شجاعت و مردانگیِ سربازان اسرائیلیست.
هزار ننگ به عربستان سعودی که دلارهای حاصل از فروش نفتهایش را توی جیب اسرائیل میریزد تا او بتواند به کشتارِ بچههای غزه ادامه بدهد...
داشتم کلمههایم را میچیدم تا روضهی تازهای بنویسم که این عکس را دیدم و باز یادِ آن👈 سخنرانیِ پرحرارتِ شهیدمطهری افتادم و با خودم گفتم الان اگر زینب کبری هم اینجا بود حتما برای دفاع از بچههای فلسطین خطبه میخواند....
.
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من این چند ثانیه مداحی رو خیلی دوس دارم.
هم صدای مداح خیلی قشنگه
هم شعری که میخونه
هم آهنگ و لحن خوندنش.
هم اون حلقه اشک تو چشماش
حال آدمو خیلی خوب و اشکی میکنه
میدونید مداحش کیه؟
کاملش رو دارید برام بفرستید؟
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
من این چند ثانیه مداحی رو خیلی دوس دارم. هم صدای مداح خیلی قشنگه هم شعری که میخونه هم آهنگ و لحن خون
رهام نکن . . .
عشقید بچهها
ممنونم که انقدر سریع جواب دادید☺️🙏
گفتید مداح روحالله رحیمیانه به همراه محمدحسین حدادیان
در کسری از ثانیه پیوی پر شد: روحالله رحیمیان... و فیلم و صوت مداحی...
خیلی حس خوبی گرفتم
ممنونم ازتون.🙏💚
.
34793رهام-نکن-تو-خونواده-منی-حسین (1).mp3
9.16M
تو خونوادهی منی حسین...
چه تعبیری
چه تعبیری
آخ چه تعبیری...
تو خونوادهی منی...
خونواده یعنی همه کس، یعنی همه چیز...
رحمت به شاعری که این رو گفته...
تو خونوادهی منی حسین
چقدر میفهمم این حرفو
چقدر انگار از ته قلب من گفته اینو...
این تعبیر، خاصِ ما عاطفیهای خانوادهدوسته...
مایی که خونواده برامون همه چیزه و اگه قرار باشه یه نفر برامون همه چیز باشه با هیچ جملهای قشنگتر از این نمیتونیم بهش بگیم که همه چیزه برامون، همه چیز:
آخ تو خونوادهی منی حسین...
@sharaboabrisham