58293خوشبخت-شد-آن-کس-که-گرفتار-جواد-است (1).mp3
107.8K
من، همینکه پام میرسه توی صحن:
@sharaboabrisham
.
آفتابِ مستقیمِ سرِ ظهر با عربدهی مردهای جنگی و شلاقهایی که به پهلوی ما کوبیده میشد، همه چیز را برای عصبی شدن و از کوره در رفتن فراهم کرده بود، ولی همینکه ما را جلوی آنها به صف کردند، خشمها در ما فروخفت و تواضعی که کمتر در تیرهی خودمان سراغ داشتم در رگهایمان جریان گرفت، ما همه آرام گرفته بودیم، بی آنکه خودمان بدانیم در آن هیاهویی که شترِ صحرا را رَم میداد چطور اینهمه آرامیم!
من به جهتِ سالهایی که از عُمرم گذشته بود از دیگر همراهانم موقرتر و آرامتر بودم و قدمهایم را سنگینتر برمیداشتم.
سرم را پایین انداخته بودم تا تیغِ آفتاب بیشتر از آن آزارم ندهد، که یکباره قابِ چشمهایم پر شد از بانویی بلندبالا که تا آن روز در هیبت و عظمت شبیهش را ندیده بودم. بانو بی توجه به آنهمه عربده و هیاهو بین ما قدم میزد و ما را از چشم میگذراند، انگار که دنبال انتخاب چیزی بود که یکباره چشمش من را گرفت! نزدیک آمد، دستی به سر و رویم کشید، تپش قلبم بالا گرفت، آنقدر هیجانزده شده بودم که هر لحظه نزدیک بود زیر نوازش دستهایش قلبم از سینه کَنده شود، دوستش داشتم بی آنکه بدانم کیست.
بانو دوباره سمت جمعیت برگشت دستِ بانوی دیگری را گرفت و از جمع جدا کرد و سمت من آورد، بعد با مهربانی و صبوریِ تمام کمکش داد تا بر پشت من بنشیند، خوب که از ایمن بودنش مطمئن شد آمد کنار گوش من و آرام در گوشم گفت: مراقبِ راکبت باش، او بانویی از بانوانِ حرمِ رسولِ خداست و فرزندی از فرزندانِ ابیعبدالله در بطن اوست!
بانو، بارانِ کلمههایش را در گوش من ریخت و جانم را حیاتی تازه بخشید، احساسی توأم از فخر و هیجان و ترس در من دمیده شده بود، من میترسیدم که به راکبم آسیبی برسد و شادِمان بودم از اینکه برای آن مأموریت خطیر و حملِ بانویی از آلالله انتخاب شده بودم...
آن بانوی بلندبالا بعد از آنکه راکبم را به هزار احترام و حفاظت بر من سوار کرد و آنچه را که باید در گوشم زمزمه کرد، رفت تا سایرین را نفر به نفر بر دیگر مرکبها سوار کند...
نگاهم بیاختیار دنبال آن بانو کشیده میشد، من که تمام عمر در خدمت پهلوانانِ عرب بودم تا آن روز زنی اینچنین استوار و پر صولت به چشم ندیده بودم، زنی که هیبتش عربدهی مردهای وحشی را به سکوت وامیداشت...
✍ملیحه سادات مهدوی
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
جهت کمک به تأمینِ هزینههای زائران رضوی👈اینجا
اجرتون با مهربانامامی که شُهره به رئوفه🌱
.
وقت هست.
تا هر زمان که شما پول بدید، من پول میگیرم. نگران نباشید اصلا.😅
زائرامون انشاالله صبح نهم مرداد میرسن مشهد، فعلا داریم یه سری هماهنگیا رو انجام میدیم تا دو سه روز دیگه هم که حقوقا واریز میشه من همراهتون هستم غمتون نباشه اصلا😊
الحمدلله رب العالمین تا اینجا بخش قابل توجهی از هزینهها تأمین شده.
ممنونم از همراهیتون
اجرتون با اون آقای مهربونی که پنجره فولادش برات کربلا میده💚
6037998170738750.
شراب و ابریشم...
ویلچردَوانی در حرم.
اون صدایی که تهش میاد صدای برخورد ویلچر با دیواره
یاد جوونیهای خودم و محبوبه افتادم😂
ویلچر بابابزرگشون رو کش رفتن😁
.
آبی که از سقاخانه نوشیدم شبیهِ یک شربتِ شیرین و خنک زیر آفتابِ داغِ چلهی تابستان، جانم را تازه کرد و روحم را خنکی بخشید.
تو حتی در آبِ حرمت هم، بهشت داری...
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم وقتی به حرم برسد، بَعد باید از خدا چیزی بخواهد؟
مگر بعد از رسیدن به حرم، بَعدِ دیگری هم وجود دارد؟
من فکر میکنم انتهای تمامِ طَلَبها، همین رسیدن به حرمهاست!
برای همین با وجودِ آنهمه تمنا، بعد از هر بار رسیدن، دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارم...
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
.
🔹️از بُن دندان به جمهوری اسلامی به نظام اسلامی معتقد باشد.
آقا فرمودن.
امروز.
یکی از معیارهای انتخاب کابینه.
#بن_دندان
.