eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
517 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
. حسین دنیا را به زینب سپرد و رفت... .
. من عمیقا معتقدم اگر حضرت زینب نبود، دنیا در همان عصرِ عاشورای ۶۱ پایان می‌یافت و بساط بشر از کره‌ی زمین برچیده می‌شد! برای این ادعا هم سند روایی دارم. دهها روایتی که قرارِ آفرینش را بسته به وجودِ ولیّ خدا می‌داند و می‌گوید که اگر لحظه‌‌ای زمین از حجت خدا خالی شود، زمین اهلش را می‌بلعد، همه مؤیدِ ادعای من است! این زینب کبری بود که خودش را رساند جلوی خیمه‌ی زین‌العابدین و نگذاشت که در یورش لشکر، حجت خدا از بین برود و بعد از آن تا خودِ شام، جانِ عزیزش را سپر جانِ امامش کرد و اینطوری دنیا را از نابودی حتمی رهاند... . ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
. دنیا تا دنیاست اهل زمین، مدیونِ زینب کبراست...‌ .
شراب و ابریشم...
. یک رسمِ خوبی هست که صبحِ سوم محرم که روزِ روضه‌ی حضرت رقیه است، زن‌ها و دخترها گوشواره از گوش باز
. یک رسمِ خوبی هست که شب یازدهم مادرها تشکها و رختخوابهای نرم را جمع می‌کنند تا بچه‌ها روی زمین بخوابند به یاد بچه‌های اباعبدالله که امشب را آواره‌ی بیابانها بودند... حتما امشب کمی از راحتی بزنیم. به احترامِ مخدره‌هایی که امشب بر آنها خیلی سخت گذشت... .
boland-sho-alamdar.mp3
11.9M
من اگه دهه‌ی اول محرم روضه‌دار بودم، شبِ آخر وقتی مهمونام داشتن مجلسم رو ترک می‌کردن، حتما این مداحی رو می‌ذاشتم که از بلندگو پخش بشه تا هر کی داره کفشهاشو می‌پوشه که بره، همونجا دمِ در دلش بلرزه و تکیه بده به دیوار و گریه کنه و زیر لب بگه: حسین جان نکنه دهه‌ی محرمی بیاد و من گریه‌کنِ تو نباشم... اشک بریزه و بگه تازه شب یازدهمه و من باز دلم برای دهه‌ی اول محرم تنگه... من مهمونای روضه‌هام رو جوری دلتنگ و دلبسته راهی می‌کنم که تا خودِ اربعین آروم نگیرن... . ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
. عمه‌ی محترمِ ما را احترام نکردند... .
کاش من توی راسته‌ی بازار یک حجره‌ی قالی‌فروشی داشتم! داستان این تصویر، در متن بعدی...👇
شراب و ابریشم...
کاش من توی راسته‌ی بازار یک حجره‌ی قالی‌فروشی داشتم! داستان این تصویر، در متن بعدی...👇
. دوست داشتم یک بازاریِ قدیمی بودم و معتمدِ محل و پناهِ آدم‌های بی‌کس. توی بازار یک حجره‌ی قالی‌فروشی داشتم و تمامِ بیوه‌زن‌ها و دخترانِ تنهای شهر فرشهای دستبافشان را می‌سپردند من برایشان بفروشم. من به عشقِ زن‌های بی‌سرپرستِ صبح یازدهمِ کربلا، خودم را به آب و آتش می‌زدم تا فرشها را به بالاترین قیمت بدهم برود. کار بافتِ هر قالی تمام که می‌شد، تمامِ آن زنهای قالی‌باف را جمع می‌کردم، دست روی قالی می‌کشیدم و با آه می‌گفتم بچه‌های ابی‌عبدالله شب یازدهم روی خاک خوابیدند و با نقش و نگارِ روی قالی‌ از خار و خسِ بیابانها می‌گفتم و یک نَفَس روضه‌ی صبح یازدهم به جانِ قالی‌ها می‌خواندم و اجازه می‌دادم اشک‌ِ بافنده‌ها بیفتد وسطِ نقش قالی... بعد مشتری که آمد می‌گفتم این قالی‌ با همه‌ی قالی‌های دنیا فرق می‌کند، با دست غریب‌های بی‌کس بافته شده، روضه‌ی غریب به جانش خوانده شده و تار و پودشان، عطرِ خیمه‌گاه گرفته. برای تبرک ببرید، برای داشتنِ یک تکه از فرشهای خیمه‌گاه! بعد شروع می‌کردم از غربتِ زن‌های حرمِ ابی‌عبدالله می‌خواندم و می‌گفتم به حرمتِ مخدره‌هایی که عصرِ عاشورا خیمه‌هایشان به غارت رفت، این قالی‌ها را به بالاترین قیمت ببرید، تا دیگر هرگز زنی آواره نشود... من قالی‌های دستبافِ زن‌های آواره‌ی شهر را با روضه‌های عصر روز دهم و صبح روز یازدهم به مشتری می‌دادم، که تا هر زمان قالی در خانه‌اش پهن باشد، به آوارگیِ هیچ زنی رِضا ندهد... من اگر آن حجره‌دارِ راسته‌ی قالی‌فروشها بودم، صبحِ امروز درِ حجره‌ام را باز می‌کردم و آن بانَفَس‌ترین روضه‌خوانِ محل را می‌آوردم تا برای من و تمامِ بازاریها روضه‌ی بیچارگی بخواند... روضه‌ی آواره شدنِ بچه‌های پیغمبر... ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a .
توی این دهه‌ی محرم هر چی اجر بود برای اشک‌ها و قدم‌ها و کلمه‌هام، همه و همه به نیابت از پدر و مادرم، تقدیم به سه پیشوای داخلِ این قاب! پیشوای مردانگی و جهاد: سردار سلیمانی پیشوای اخلاص و عمل: شهید رئیسی و پیشوای تمامِ آزادگانِ جهان در عصرِ حاضر، شجاع‌ترین و وارسته‌ترین رهبرِ دنیا، مایه‌ی مباهاتِ حضرت زهرا، ابالفضلی‌ترین سیدِ آلِ طاها، امام خامنه‌ای جانِ جانانم💚 .
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
سلام و روشنی🌱 الحمدلله رب‌العالمین که یک دهه‌ی محرم به ما ارزانی شد و نفس زدن در عزای حسینی روزی ما شد. اول صبح یازدهم یادی کنیم از همه‌ی آنها که برای رسیدن محرم به ما رنجها بردند و زحمتها کشیدند: همه‌ی مادرها و پدرهایی که ما را با محبت اهل‌بیت آشنا کردند. همه‌ی مادربزرگهایی که این ایام روی تنورها را می‌پوشاندند، دیگها را چپه می‌گذاشتند، حناها و سفیدآبها را در پستویی پنهان می‌کردند و نسل به نسل حرمت‌داری یادمان دادند. همه‌ی پدربزرگهایی که مقید بودند مشکی بپوشند، گِل به سر بگیرند و این روزها خنده به لب نیاورند. همه‌ی آنهایی که از گذر تاریخ سینه به سینه یاد حسین را به ما رسانده‌اند. همه‌ی آنهایی که صَدّام زبان و دست و گوش و پایشان را برید ولی دست از زیارت کربلا نکشیدند و از بیابانها و گریزگاهها خودشان را به کربلا رساندند و راه برای ما هموار کردند. همه‌ی آنهایی که در اختناق و فشار دوره‌ی پهلویِ اول زیر چکمه‌های پاسبانهای شهربانی جان دادند اما ذکر حسین را رها نکردند. همه‌ی آن گردانندگانِ تکیه‌ها و حسینیه‌های زیرزمینیِ دوره‌ی رضاخانی. همه‌ی آنهایی که وقت اِشغالِ وطن زیر یوغ استمعار باز دم حسین گرفتند و اجازه ندادند علم‌ها و کتل‌ها زیر یورش قوای روس و انگلیس لگدمال شوند. همه‌ی آنهایی که در دوره‌ی اختناق خلافت عباسی در ملاقاتهای پنهانی با امام جعفر صادق از ایشان نسخه‌های تشیع را گرفتند و حقیقت کربلا را زنده نگه داشتند. همه‌ی آنهایی که در زندانهای متوکل به دار آویخته شدند اما مقابل خلیفه‌ی عباسی ایستادند تا نگذارند بقعه‌ی حسین را به آب ببندد و شخم بزند! همه‌ی آن شیعیانی که صدای ناله‌هایشان از لای جرز دیوارهایی که حجاج‌ابن‌یوسف با گوشت و تنِ محبین حسین بنا کرده بود شنیده می‌شد و آواز لبیک یا حسین‌شان از بالای مناره‌ای که حجاج از سرهای بریده‌ی شیعیان بالا برده بلند بود. همه‌ی آنهایی که در مبارزه‌ای سخت، رنجِ این ۱۴۰۰ سال را به دوش کشیدند تا نگذارند دمی یاد و نام حسین خاموش شود. همه‌ی شهدا از شهدای فخ تا شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، دانه‌دانه قیام‌کنندگانِ تاریخ از زید شهید تا امام خمینی که به خونخواهی حسین قیام کردند تا نگذارند یاد حسین به دست اموی‌ها و عباسی‌ها خاموش شود. روضه‌ی صبح یازدهم باشد برای یاد کردن از همه‌ی آن جانهای شریفی که در خاک شدند و همه‌چیز را فراهم کردند تا حالا ما در مهیاترین شرایطِ تاریخ به عزای حسین بنشینیم. همه‌ی آن نگاههای حسرت‌زده‌ای که حالا از برزخ به تماشای ما نشسته‌اند و تمنای یک یا حسین دارند که نثار روحشان شود. آدم واقعا صبح یازدهم بعد از یک دهه عزاداری، باید یک فرصتی به خودش بدهد و به این پیچ و خم تاریخ فکر کند، نفسی بکشد و به یاد همه‌ی رفته‌ها اشکی بریزد و از اباعبدالله تمنا کند همه‌ی آنها را بر سفره‌ی کرمش میهمان کند و برای روزگاری هم که دیگر خودش در این دنیا نباشد، بخواهد که ابی‌عبدالله مرحمت کند و یادش را در دلی بیندازد... روا مباد که دنیا محرم‌هایی به خود ببیند و حتی قدر یک یاد، اسم ما در آن نباشد... همه‌ی آنهایی را که عمری یاد و نام حسین را زنده نگه داشتند و حالا چهره در خاک بردند، به ذکر صلوات و فاتحه‌ای شاد کنیم.🙏 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✍ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham