eitaa logo
شراب و ابریشم...
3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
541 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم شاگردقرآن ایده‌پرداز نویسنده سخنران مدرس دانشگاه مربی نوجوان مجری
مشاهده در ایتا
دانلود
seyede-roghaye128.mp3
4.18M
امروز ان‌شاالله جشن تولد حضرت رقیه در یکی از روستاهای فوق‌العاده محروم به همت اعضای محترم شراب و ابریشم💚
کیک تولد حضرت رقیه رو تحویل گرفتم😍 بریم که آماده بشیم تا خودمونو برسونیم به روستایی که یک ساعت از سطح شهر فاصله داره💚 تمام هزینه‌های این جشن توسط اعضای محترم شراب و ابریشم تأمین شده💚
شراب و ابریشم...
فردا دبستان دخترانه جشن تولد حضرت رقیه💚 کادوهای تولدانه رو از طرف امام زمان آماده کنم😍
یه سری خوشگلیجات هم خریدم برای کلاس پنجمیا و ششمیا اون عروسکا باشه واسه کلاس اول تا چهارم😍☺️ اتود میوه‌ای
شراب و ابریشم...
یه سری خوشگلیجات هم خریدم برای کلاس پنجمیا و ششمیا اون عروسکا باشه واسه کلاس اول تا چهارم😍☺️ اتود می
بادکنک تولدت مبارک در سه رنگ صورتی واسه اینکه تولد دخمله و صولتی رنگ دخملاس زرد واسه اینکه رقیه جان خورشید خونه‌ی اربابه و سبز واسه اینکه رقیه جان عمه‌ی ساداته💚 .
. دیگه وقتشه بزنیم به دل جاده و بریم به دورترین روستای گناباد، رحمت‌آباد برای یه جشن تولد خوشگل ویژه‌ی دخملا💚 .
با پشتی‌های مسجد، میز درست کردیم و دکورو چیدیم☺️
رحمت‌آباد دورترین روستای گناباده و نزدیک به مرز افغانستان و خیلی محروم تو مسیر با بچه‌ها می‌گفتیم نکنه راهو گم کنیم یهو سر از افغانستان دربیاریم و بیفتیم وسط طالبان.🤪 کلی سرش خندیدیم که بعد باید با طالبان بشینیم بادکنک باد کنیم و تولد بگیریم.👻 خبببب طالبان خوشگل امروز اومدیم اینجا با هم جشن تولد بگیریم😵‍💫 اونا هم از ما استقبال می‌کنن میگن بله حتما بیاین تا تولد بگیریم 😈😈☠💀
یه جشن تولد ساده و خودمونی با گلدخترای رحمت‌آبادی
جشن تولد حضرت رقیه با همکاری نجمه خاتون و مادرِ آقا مصطفی😅 با هدایای شما عزیزان💚 ممنون از نجمه خاتون که وسیله‌ی ایاب و ذهاب رو فراهم کرد.✌️ اجر همه‌ی شما با سه ساله‌ی ارباب💚
Kasra Zahedi - Shakhe Gol (128).mp3
3.01M
یه میان برنامه بشنویم
. سلام اینجا قزوینی داریم؟ .
اول اسفند مثلِ همین امروز... بانویی پاک و مهربان به روی پدرم تبسم نمود... و پدر در معصومیت چهره‌ی بانو بهشتش را پیدا کرد! خانه‌ لبریز شوق  غرق نور و تبسم... تمام اهالی خانه، مسرور و شاد و پدر از همه خوشحال‌تر!  کسی برای بار سوم پرسید آیا وکیلم؟! و بانو در هاله‌ای از حیا سرشارِ عشق پاسخ گفت: بله، قلب ِ من از امروز، برای این آقاست... عطر صلوات و موسیقی کف زدن‌های شلوغ و درهم خانه را پر کرد...  پیام تبریکِ میهمان‌ها نقل و نبات و آرزوی خوشبختی... پدربزرگ بانو را به آغوش کشید بویید و بوسید: مرحبا دخترم، سعادتمند باشی... حالا سال‌ها از آن روزِ سپید می‌گذرد... روزی که مادرم به روی پدر خندید... و تقدیر برای من سعادت رقم زد و خدا فرزندیِ این خانه را به من هدیه داد... اول اسفند سپیدترین روزِ تقویمِ خانه‌ی ماست... . . مستدام باد💚 الحمدلله رب العالمین الحمدلله رب العالمین