eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
516 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
شراب و ابریشم...
قرار نبود یک عمر با قصه‌ی لباس عروسی حضرت زهرا شگفت‌زده بشیم و برای عروسی که لباسش رو بخشید از سر عش
سلام وقتی از این مبلغ فقط صد تومن مونده بود اعلام کردم از اینجا به بعد با نیت عام واریز کنید که اگه بیشتر جمع شد بتونیم توی سایر امور خیر استفاده کنیم. از امشب که شروع مجالس فاطمیه دوم هست سعی میکنم هر جا مراسمی باشه و دستم برسه مددی برسونم از مبالغ اهدایی شما عزیزان. شما هم شریک در روضه‌هایی باشید که حتی شاید ازش بی‌خبر باشید و اسمتون توی لیست بانیان مجلس حضرت زهرا نوشته بشه و ذخیره‌ی آخرتتون باشه. از امشب دلتون رو پر بدید بره شاید یه گوشه‌ای از این دنیا یه روضه‌ای باشه که برای دل شماست.... . از پولایی که شما به کارتم ریختید یه نخودی تو آشِ هر مجلسی می‌ندازم تا ان‌شاالله دهها مجلس روضه به اسم اهالی شراب و ابریشم ثبت شه. توی کارهای جمعی مهم مقدار مبلغ نیست، مهم شریک شدنه، خدا به همه‌ی شرکا اجرِ برآیندِ کار دسته‌جمعی رو می‌ده و این خیلی ذوق‌برانگیزه👌 .
. آیه آمده بود کسی حق ندارد پیغمبر را با اسم خطاب کند، همه باید اسمِ حکومتیِ رهبرِ جامعه‌ی اسلامی را بگویند: رسول الله. فردایش پیغمبر آمده بود دم خانه‌ی فاطمه‌اش، فاطمه‌ی زهرا به استقبال پدر آمده بود: السلام علیک یا رسول الله پیغمبر با حالتی آمیخته از تبسم و حزن و اضطراب جواب داده بود: تو از این آیه مستشنائی زهرا جان. این آیه برای تو نیست. تو همان بابا صدایم کن. من کِیف کنم... ✍ملیحه سادات مهدوی یا رسول الله اهل مدینه، با تنها کسی که رخصت داشت شما رو بابا صدا کنه چه کردند؟!😭 . https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. فرمود هر گاه به بهشت مشتاق می‌شوم زهرا را می‌بویم. یا رسول الله با شیشه‌ی عطرت چه کردند؟💔 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. خانه‌ای که رسول خدا تا سه مرتبه از اهلش اذن ورود نمی‌گرفت، داخلش نمی‌شد، با اهانت درش شکسته شد... https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسل الان خیلی طفلکی هستن! بچه‌هایی که نوجوونی‌شون رو توی سَمّی‌ترین روزگار سپری می‌کنن. فضای ماهواره‌ها و موبایلها و حتی مدرسه‌های الان رو قیاس کنید با فضایی که زمان جنگ ایران و عراق برای نوجوونها فراهم بوده. من هرگز نمیگم نوجوونِ اون زمان از نوجوونِ الان بهتر بوده من میگم شرایطی که براش فراهم بوده خیلی بهتر از شرایطی بوده که واسه بچه‌های الان هست. اون نماز شبها و توسلها و گریه‌های شبهای عملیات و بهره بردن از نفس علما کجا و شرایط الان کجا؟ نوجوونهای الان واقعا وسط میدون مین هستن و کسی هم بفکرشون نیست. کاش پدر و مادرها بجای اینهمه نگرانی برای رتبه‌ی کنکور و ست لباس و کیف و کفش بچه‌هاشون، کمی نگران سایر وجوه حیات بچه‌هاشون بودن. این هیأت مدرسه‌ای رو خیلی دوست داشتم. لباسهای فرم مدرسه شده رختِ عزای دختر پیغمبر و کلاس و نیمکت هم حسینیه. خدا خیر بده به هر کس که قدمی برای نوجوونا برمی‌داره🌱 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. ابیاتی که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در شهادت پیامبر سرودن موجوده و بحمدلله به ما رسیده. مضمون کلی شعر به این صورته که حضرت بر فقدانِ نبی گریه می‌کنند. فقدان نبی چیزی فراتر از سوگ پدر هست. یعنی حضرت صرفا یک دختر داغدار نیستند که برای پدر عزاداری کنند بلکه ایشون نماینده‌ی بشریت هستند که برای انقطاع وحی و محروم شدن بشر از نعمت عظمایی به نام نبی اشک می‌ریزند. و قسمت تاسف‌بار ماجرا همینجاست که بشرِ هم‌عصر و هم‌جغرافیا با فاطمه‌ی‌زهرا سلام‌الله‌علیها نه تنها این رو نمی‌فهمه که حتی اون رو برنمی‌تابه! اعتراض به گریه‌های حضرت، بریدنِ تنه‌ی درختی که حضرت زیر سایه‌اش می‌نشستن و برای پدر به عزاداری مشغول می‌شدن، اهانت به ساحت حضرت و در نهایت به شهادت رسوندن ایشون، همه و همه ناشی از این بود که مردم نمی‌فهمیدند و یا نمی‌خواستند بفهمند که حضرت نگران خود اونها و تمام نسلهای بعد از اونهاست. جانها به قربان بانویی که برای تمام بشر مادری کرد و جان عزیزش رو در راه سعادت آدمیان فدا کرد. ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
دختر قشنگم هر بار که پدرت دست به خرمن موهایت ببرد و گندم‌زارِ آرزوهایش را ببوسد و شانه کند درست همان وقت که زیرِ آرامش دستانِ پدر آرام گرفته‌ای و به چشمهای درشت و قشنگت حسی شبیه خواب آمده... قاطیِ خلوتِ دختر و پدری‌تان می.شوم و می‌گویم می‌دانستی پیامبر موهای دخترشان را شانه می‌زدند؟ تا تو از شوق بخندی و خودت را در آغوش پدرت گم کنی. بعد مثلا یک بار که سرت را گذاشته‌ای روی بازوی مردانه‌ی پدر و در عطر تنش غرق شده‌ای باز من از راه میرسم و آرام در گوشت زمزمه میکنم حضرت زهرا هم وقتی هم‌سال تو بود روی بازوی پیامبر می خوابید تا باز کودکانه و ذوق‌زده و پدرت را بوسه باران کنی... بعدها مثل امشبی دستت را می‌گیرم و با خودم می‌برم روضه‌ و منتظر می‌شوم یک جایی وسط روضه بیایی چادرم را بالا بزنی، صورت خیسم را تماشا کنی و با تعجب بپرسی مامانی این آقا چی میگه؟ این زهرایی که میگه همون حضرت زهراییه که تو میگفتی؟! و من به نشان تایید سری تکان دهم، محکم بغلت کنم و گریه‌هایم با گریه‌های تو قاطی شود! آن شب تا صبح تب کنی و هذیان بگویی: یه مرد قد بلند باید پاهای بزرگی هم داشته باشه! باید لگدهای محکمی هم داشته باشه یه مرد قد بلندِ زشت باید خیلی ترسناک باشه و من تا صبح بالای سرت بیدار باشم و با اشک بگویم تازه رسیدیم به آنجای ماجرا که باید برایت می‌گفتم. همانجایَش که باید یادبگیری برایش بمیری! خواستم اول بفهمی زهرا، چقدر نازدانه بود، تا بعد که فهمیدی زدَنَش، از غصه تب کنی و هذیان بگویی... ✍ملیحه سادات مهدوی متن صرفا برداشت آزادی از تصویره که در قالب نامه‌ای مادرانه نوشتم. شبیه این روضه @sharaboabrisham
سلام+من+به+مدینه+با+نوای+ماندگار+حاج+منصور+ارضی+صوت.mp3
6.88M
این مداحیِ حاج منصور ارضی از اون روضه‌های عنایتیه. من هر وقت از دنیا سیر میشم حتما این روضه رو گوش میدم و دوباره احیا میشم. من فکر می‌کنم به شاعر این مداحی، به شعرش، به حنجره‌ی مداح و حتی به گریه‌کن‌های این مجلس عنایت شده بوده. https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
ما از آن حجم جان‌فشانی‌های شما در راه خدا، فقط اخبار آخرین ضربه‌‌ای را که خوردید شنیده‌ایم با چند خبر ناقص و مبهم از هشتاد زخمِ اُحُد و چند خراشِ خیبر... اما هیچ نمی‌دانیم اولین بار کِی و کجا برای خدا زخم برداشتید؟! آیا وقتی هنوز حتی ده سالتان هم نبود و مَحرمِ سِرّ و یار غار پیغمبر بودید هیچ وقت در مسیر حِراء، آذوقه به دست "آذوقه‌ای را که بانو خدیجه بسته بود و شما برای محمد امین میبردید" روی ریگهای داغ صحرا به زمین نیفتادید تا در کودکی، اولین زخمِ راهِ خدا روی زانو و کف دستتان بنشیند؟! آن اولها که پیغمبر برای تبلیغ میرفت و کسی ایمان نمی‌آورد و با سنگ و خاکستر رسولِ مهربان ما را میزدند، هیچ وقت نشد که شما خودتان را سپر جانش کنید تا سیزده سالگیتان هم جراحتی از راه خدا داشته باشد؟! جوانیتان را که میدانیم همه در جنگهای صدر اسلام گذشت ولی از آن جنگها تنها صدای تکبیرهای شما به وقتِ فتح، به گوش ما رسیده و کسی نگفته که وقتی طنین آن تکبیرها در هفت آسمان میپیچید آنجا روی زمین از چند نقطه از پیکر شما خون میچکید؟! ما شما را به اسم قَتّال العَرَب میشناسیم اما نمیدانیم برای به خاک افکندن پهلوانانِ کفار خودتان چقدر جراحت برداشته‌اید؟! از صفین و جمل و نهروان که دیگر هیچ خبری در دست نیست که بی شک زخمهای این سه از همه عمیقتر بود که شمشیر مسلم روی مسلم زخمش کاری‌تر است... تازه اینها زخمهای جسم شماست که ما از آن بی خبر مانده‌ایم، زخمهای قلب و جان شما را که دیگر کسی نمیداند جز خدا و البته آن چاه که سر در آن آه میکشیدید... از شما و زخمهایتان، به ما فقط خبر شمشیر ابن ملجم رسیده، که دوهزار درهم خرجش کرده بود، هزار درهم برای آبدیده کردنش و هزار درهم برای به زهر آغشتنش! اما کسی نگفته وقتی در محراب کوفه به خون افتادید جای کهنه‌ی چه زخمهایی روی جای جای پیکرتان مانده بود؟! هیچ جای تاریخ نیامده شما پیش از سحر نوزدهم رمضان، چند جای دیگر و چند بار دیگر به شهادت رسیده‌اید؟! شما در راه خدا زخم زیاد برداشتید، اما کاری‌ترین زخم را اوباش مدینه به شما زدند آن روز که ریختند توی خانه و زهرایتان را به ضرب مشت و لگد زدند. آقای تمام غیرتی‌ها، مولای تمام جوانمردها، آن روز و در آن حادثه شما چند بار و به چند شکل به شهادت رسیدید؟! آن روزی که خطاب به مردم کوفه میگفتید میترسم کاسه چوبی نزد شما به امانت بگذارم که بند آن را بدزید یا آنجایی که گفتید دوست دارم ده تای شما را بدهم یکی از نفرات معاویه را بگیرم، مگر چقدر نامردمی دیده بودید یا چقدر تنها بودید؟ و چه حد جراحت بر قلب و جان داشتید؟ یعنی کجا شهید شده بودید و کسی نفهمیده بود؟! آن وقتی که ناله‌ی اَینَ عمارتان بلند بود؟ آن رمضانِ آخری که در کوچه پس کوچه‌های کوفه قدم میزدید، مگر مردمِ نالایق از داشتنِ امیری چون شما چقدر به تنگ آمده بودند که آب از آبشان تکان نمیخورد وقتی با "سَلونی قبل اَن تَفقِدونی" خبر فقدانتان را میدادید؟! مگر چقدر بر فراز منبرها لعن و سب شما شده بود که وقتی خبر شهادتتان در مسجد آمد یک عده پرسیدند مگر علی نماز میخوانده؟ راستش علی جان، دنیا آنقدرهایی به شما بدهکار هست که تا قیامِ قیامت هم نتواند حسابش را با شما پاک کند، آن هم شمایی که دنیا از اصل، دنیا بودنش را به شما مدیون است. ما را ببخشید اگر مسلمانی‌مان آنجوری نبود که شما نگاهمان کنید و بگویید زخم زیاد برداشتم ولی ارزشش را داشت، به طرز مسلمانی شما می‌ارزید... ما از این دنیا فقط یک دوست داشتنِ شما را داریم که به تمام دنیا نمی‌دهیمش، اما شما حلالمان کنید اگر حتی همین دوست داشتنهایمان هم آنقدر دست و پاشکسته‌ هست که نشود سر بالا گرفت و بی دغل و بی دروغ فریاد زد: خدایا من علی را دوست دارم... اما علی جان، به آبروی زهرایتان قبولمان بفرمایید که ما با تمام بدکاری‌هایمان واقعا دوستتان داریم، مَردِ زخم‌خورده‌ی نامردهای عالَم... ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a ❌با احترام انتشار مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست.
. فردا ان‌شاالله روضه‌ی خانگی داریم. بنده خدایی رو دعوت کردم با صدای لرزون و اشکی گفت همین امروز به حضرت زهرا گفتم خواهش می‌کنم من رو به یکی از مجلسهاتون دعوت کنید و حالا از طرف تو دعوت شدم. آه آه نیم ساعته اشکی و بی‌قرار دارم فکر می‌کنم اگه اون فرد حاجتش رو از حضرت زهرا گرفته، اگه حضرت حرف دلش رو شنیدن و دعوتش کردن به یکی از مجالس خودشون و اون یکی از مجالس خودشون همین روضه‌‌ی ماست... آه یعنی چی میشه که همینطور باشه😭 از وقتی تلفن رو قطع کردم دارم همینطور دور خونه راه می‌رم و با این خیال اشک می‌ریزم😭 ممنونِ لطفِ مادرِ این خانواده‌ایم یا رب کنیزی زهرا بر ما خجسته باد💚 https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. من اگر روضه‌خوان بودم، روضه‌ی فاطمیه‌ام را می‌گذاشتم دمِ اذان صبح!! آخر آن ساعت، ساعتی است که همه‌ی مریض‌ها و مریض‌دارهای عالم بیدارند. عموما دردها دم سحر تیر می‌کشند، مریض را بی‌تاب می‌کنند و مریض‌دار را بیدار. هر کس که روزی کنار بالین بیماری بوده‌ این را تجربه کرده‌. آدمهای بیدارِ آن ساعت را جمع می‌کردم و برایشان اینجور روضه می‌خواندم: احتمالا حوالیِ این ساعت درد جوری به جان زهرا پیچیده که نفسش بند آمده و رد اشک روی صورتِ تب‌دارش نقش بسته. امیرالمؤمنین سجاده‌اش را کنار بالین فاطمه پهن کرده و بی‌قرار کنار گوش زهرا زمزمه می‌کرده: عزیزم عزیزم عزیزم... زهرا به خودش می‌پیچده و اجازه نمی‌داده ناله از سینه‌ی مجروحش بلند شود، زهرا بزرگوارتر از این حرفها بوده که قرار باشد حیدرش را شرمنده کند. این ساعتها سخت‌ترین ساعتهای امیرالمؤمنین بوده. با چشم خودش می‌دیده که زهرا چطور درد می‌کشد و هیچ از دستش ساخته نبوده. شبیهِ آن حالتی که اباعبدالله بالای سر قاسم تجربه کرده و با صدای بلند ضجه زده و قسم جلاله خورده که سخت است جان کندن قاسم را ببیند و کاری از دستش ساخته نباشد. آه... علی حتی رخصت فریاد و ضجه هم نداشته، همه چیز حتی گریه برای فاطمه باید در خفا می‌بوده و این، حادثه را جانکاه‌تر می‌کرده... فاطمه خسته و مجروح توی بستر جان می‌کَنده و علی کنارش هر لحظه جان می‌داده. فاطمه ناله نمی‌کرده ولی علی که در هم پیچیدنش را به چشم می‌دیده آه... یک نفر به من بگوید اینجا علی بیشتر شهید می‌شده یا که فاطمه؟! اینها را می‌گفتم و اجازه می‌دادم سکوت سحر به گریه‌های بلند بلند مستمعانم شکسته شود، فرصت می‌دادم مستمعها خودشان را بزنند، یا زهرا یا زهرا بگویند و نفهمند که الان دارند برای علی گریه می‌کنند یا که برای زهرا. خوب که گریه‌های بلند حنجره‌ها را زخمی کرد و صداها کمی آرام گرفت ادامه می‌دادم: شما مردهای گُنده فقط گریه کردید و از یک گریه اینجور از حال رفتید، پس حساب کنید سرِ آن بانوی نحیف بارداری که پشت در ماند و به ضرب مشت و لگد کتک خورد، چه آمده بود؟ این را می‌پرسیدم و می‌گذاشتم مردها دوباره صدایشان به گریه بلند شود بعد برای آنکه صدایم وسط آنهمه فریاد شنیده شود بلندتر داد می‌زدم: زهرا دو دستی ریسمان را چسبیده بود و نمی‌گذاشت علی را ببرند، آنقدر محکم و با تمام وجود طناب را گرفته بود که چهل نامرد را کلافه کرده بود، آن دستهای نازک را آنقدر با غلاف شمشیر زدند تا از ریسمان جدا شد. مردها گریه‌هایشان بالا که گرفت می‌گفتم همه‌ی این حادثه‌ها پیش چشم علی اتفاق افتاده و این بدِ ماجراست... و اجازه می‌دادم صدای غیرتی‌ها بلندتر از همه توی مجلس بپیچد و صدای شیون زنها را در خود گم کند. من اگر روضه‌خوان بودم برای روضه‌های فاطمیه آنقدر مستمع‌هایم را می‌گریاندم که زن و مرد از حال بروند و آنقدر پاشیده و درهم به خانه‌هایشان برگردند که هر کس ببیندشان گمان کند از زیر آوار بیرون آمده‌اند، همانقدر درهم شکسته، همانقدر محزون، همانقدر از دم مرگ برگشته... ✍ملیحه سادات مهدوی جهت مشارکت در طرح زیارت نیابتی اینجا رو ملاحظه کنید. https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a ❌با احترام انتشار مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست. .