eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
470 ویدیو
7 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
اگه قرار باشه امروز بهتون یه هدیه درجه یک بدم، یه هدیه که هم به کار این دنیاتون بود هم اون دنیاتون، یه هدیه که حال دلتون رو خوب کنه و پر و بال پریدن بهتون بده، یه هدیه که روزی‌تون رو زیاد کنه و دل پدر و مادرتون رو شاد اون هدیه قطعا اینه که یادتون بندازم نماز پر برکت و پرفضیلت یکشنبه‌های ذی‌قعده رو بخونید.👌 هر کی خوند برای همه دعا کنه🙏 التماس دعا https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
سلام صبحتون رو بخیر کنید با این زیارت نیابتی در حرم اباعبدالله 💚 پدرِ گرامیِ ادمین ثبت‌نام‌هامون مشرف شدن کربلا و این عکس رو برامون از اونجا فرستادن.🌱 قبول باشه زیارتشون/ زنده و تندرست باشن الهی🙏 بلیط بهشت عنوان گروه خیریه‌مونه شراب و ابریشمم که شمایید☺️ @sharaboabrisham
می‌خواهد رویِ دیوارِ خانه‌اش طرحی از خودش بزند... یک تجلّی محض نقشی از شکوه تصویرِ یک عظمت... . چارچوب یک در، روی دیوار صحن قاب خوبی است، برای تصویر کردن آنهمه شکوه و رحمت... و شاهکار آفرینش، میان این قاب همان تصویر ناب است همان، بازتابِ صاحب‌خانه... . پس امر می‌کند تمام درهایی که به خانه‌اش باز می‌شود، بسته شوند! جز همان یک در ! همان دری که به آن خانه باز می‌شود... همان خانه‌ای که آینه‌بندان است و آینه‌ها هر لحظه لبریز می‌شوند از انعکاسِ خدائیش... . پس، پیامبرش را مأمور می‌کند به سدِّ ابواب... . تمام درهایی که به مسجد باز می‌شود باید بسته شوند جز یک در . درِ علی... علی همان تجلیِ محض است... همان، تصویر ِ خدا... . من دری را باز نگذاشتم و دری را نبستم مگر به فرمانِ خدا این پاسخِ پیامبر است در اعتراضِ صحابی به بسته شدن درها و باز‌ماندن همان یک در... . تلمیح ِ بی‌نظیری است در این فرمان! تنها یک راه به خدا می‌رسد... تنها یک در به مسجد باز می‌شود... فقط همان یک در... درِ علی... ✍ملیحه سادات مهدوی اینم متن ادبی خاص ادبی‌پسندها☺️ توضیحش برای ادبی‌نپسندها: متن داره میگه انگار خدا خواسته روی دیوار خونه‌ی خودش مسجد، یک قاب عکس از خودش نصب کنه. چارچوب در میشه قاب عکس، و قرار گرفتن امیرالمؤمنین در این چهارچوب میشه تصویر خدا داخل قاب، قابی که روی دیوار مسجده. خب حالا باز بگو☺️: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ برکه‌ی خوشبخت ۲۵ ذی‌قعده تا ۲۵ ذی‌حجه با ذکر فضائل امیرالمؤمنین 💚 @sharaboabrisham .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
58293خوشبخت-شد-آن-کس-که-گرفتار-جواد-است.mp3
2.43M
خوشبخت شد آن کس که گرفتار است 🖤🖤 التماس دعا 🤲 شراب و ابریشم @sharaboabrisham
با خودم فکر می‌کردم خوبه به بهونه‌ی شب شهادتی از محضر علامه گوگل اسم و رسمِ مادرِ آقا جوادالائمه رو بپرسم. ببینم این خانومِ سعادتمند کی بوده که شده مادرِ تک پسرِ امام رضا جانِ ما؟! واقعا باید خیلی خاص و ممتاز باشی که بشی مادر یکی که وقت ولادتش امام رضا جان بفرمان: این مولودی است که برای شیعیان با برکت‌تر از او زاده نشده است! سرچَکی زدم و خب چیز زیادی دستگیرم نشد، ظاهرا درباره ایشون اخبار چندانی به ما نرسیده. جز چند اسمِ سبیکه و خیزران و ریحانه و دُرّه و یک نَسَب که به ماریه قبطیه همسر پیامبر گرامی میرسه و یک اهلیت که به افریقا و مصر برمی‌گرده. خلاصه‌ی تمام چیزهایی که سوادِ گوگل بهش قد می‌داد می‌شد یک جمله‌ی یک خطی: بانو سبیکه اهل مصر از نسل بانو ماریه قبطیه! همین! من نمی‌دونم این خانوم کی بودن، نه که من، حتی علامه‌ی ذوالفنونی چون گوگل هم خبر نداشت! اما خب این رو می‌دونم که لابه‌لای همین اخبار کم و ناقصی که به ما رسیده، دو حدیث پیدا می‌شه که یکی از پیغمبره و دیگری از باب‌الحوائج موسی‌ابن‌جعفر. دو حدیث که هر دو مؤید امتیاز این خانومه. پیامبر با اشاره به پاکدامنی و پاک‌دهانیِ این خانوم میفرمان که لیاقت مادریِ جوادالائمه رو داره و موسی‌ابن‌جعفر هم سلام و درود فرستادن برای ایشون! ..... بانوی پاکیزه و پاکِ حدیث نبوی، مخاطب سلامِ موسوی، مادر پربرکت‌ترین مولودِ جعفری! سبیکه بانو، ریحانه خانوم، بانو خیزران، دُرّه خاتون! ما شما رو نمی‌شناسیم ولی شما که ما رو می‌شناسید ما همسایه‌های همسرِ گرامیِ شما آقا امام رضاییم، ما مقیم‌های همیشگیِ باب‌الجوادیم! ما حاجت‌بگیرهای قسم‌ به جانِ جوادیم ما یاسین نذرکُن‌ها و سفره‌ بندازهای آقازاده‌ی شماییم. به حرمت امروز که شما صاحب‌عزایید و ما گریه‌کن‌‌های مجلس، دستمون رو بگیرید و نذارید نفهمی کنیم و خودمون رو از دامن جوادتون جدا کنیم یه وقت... ✍ملیحه سادات مهدوی ❌نشر فقط با منبع شراب و ابریشم @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جا داره که شعیان بمیرند از عشق اهل‌بیت💚 📍حتما بشنوید. 🎙استاد کاشانی شراب و ابریشم @sharaboabrisham
شراب و ابریشم @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
شراب و ابریشم @sharaboabrisham
. آیه ۱۴۲ اعراف یک ماجرایی تعریف می‌کنه که نقلش برای امشب بی مناسبت نیست. قصه از این قراره که حضرت موسی برای دریافت تورات باید یک سفر سی روزه به کوه طور داشته باشه و سی شبانه‌روز رو به عبادت و تهجد بگذرونه تا الواح آسمونی به ایشون نازل بشه و بعد از سی شب با تورات برگرده سمت بنی‌اسرائیل. این موعد سی روزه از اول ذی‌قعده شروع میشه و مثل امشبی خدا مهلت رو تمدید میکنه و ده روز به اعتبار حضور موسی در میقات اضافه میشه و اون سی روزه‌ی اول میشه چهل روز: وَ واعَدْنا مُوسی‏ ثَلاثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً یعنی حضرت موسی یک چله در کوه طور عبادت میکنه و در پایان چله الواح رو دریافت می‌کنه و سمت قوم خودش برمی‌گرده. این چهل روز همون چله‌ی کلیمیه‌ای هس که همه‌ی شما می‌شناسید. چون حضرت موسی کلیم‌الله بودن این چله کلیمیه اسم گرفته. از امشب اون تمدید ده روزه آغاز میشه یعنی ده روز از ذی‌حجه به سی روز ذی‌قعده وصل میشه و چهل روز تهجد موسی کامل می‌شه. این قصه‌ی قرآن یک ماجراهای مفصلی داره که باید به مرور بنویسم. الان فقط برای دو نکته نوشتم یکی برای اشاره به اینکه حضرت موسی وقتی قرار شد به کوه سینا بره برادرش هارون رو بعنوان جانشین خودش تعیین کرد و اوشون رو به مردم معرفی کرد و بهشون گفت وقتی من نیستم هارون جانشین من و راهنمای شماست: وَ قالَ مُوسی‏ لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ یک پیغمبری قراره یک سفر سی چهل روزه بره و برای همین مدت کوتاه برای خودش جانشین تعیین میکنه بعد چطور میشه پذیرفت خاتم‌الانبیا به سفر ابدی بره و برای خودش جانشین تعیین نکنه؟! مگه میشه مگه داریم؟! خب حالا که نمیشه و نداریم، پس اول بخاطر عقیده‌ی صحیحت شکر بجا بیار تا بعد مطلب دومو بگم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. مطلب دومی که میخواستم بنویسم اشاره به نماز دهه‌ی اول ذی‌حجه بود که از امشب شروع میشه و گفته شده هر کی این نمازو بخونه تو ثواب حج حاجیا شریکه👌 من این نمازو از پدرم یاد گرفتم و چه ذی‌حجه‌ها که جلوی ایوون مسجدمون این نماز رو با مسجدی‌ها خوندیم و حظش رو بردیم. و خوشحالم که بلطف خداوند متعال امسال دهه‌ی اول ذی‌حجه بابا نه تو صف نمازِ وَ واعَدنا که در طواف کعبه و در صف اعمال حجند😍 الحمدلله رب العالمین، گوارای وجود حضرت پدر و همه‌ی زائران بیت‌الله‌، ان‌شاالله به زودی ما هم یک ذی‌حجه‌ای چشم باز کنیم و ببینیم که سفید پوشیدیم و ناباورانه مقابل کعبه‌ایم👌 دستور نماز توی عکسی که ریپلای کردم هست. التماس دعا. ملیحه سادات مهدوی شراب و ابریشم @sharaboabrisham
. دورتان بگردیم مولا، که مِهرِ حضرت زهرا به دلتان نشسته بود و شما با خودتان فکر می‌کردید آخر من که چیزی قابلِ زهرا ندارم... خدا بیامرزد پدرِ آن شیرپاک خورده‌ای که آمد پیش شما و گفت: زهرا این روزها خواستگار زیاد دارد، اعیان و اشرافِ بلاد عرب مرتب می‌آیند و می‌روند، اما پیغمبر در جواب همه فقط یک حرف می‌زند: امر ازدواج زهرا به دست خداست.... داشت اینها را برای شما می‌گفت، که یکدفعه بر و رویتان چشمش را گرفت، قد و بالایتان را براندازی کرد، چشم‌هایش را ریز کرد توی صورتتان و بی مقدمه گفت: "راستی علی! چرا تو به خواستگاری زهرا نمی‌روی؟" در اینکه کارخانه کارخانه قند توی دلتان آب شد که شکی نیست! در اینکه چشم‌هایتان از شوق برق زد، هم! و لابد از دلتان هم گذشت: از خدایم است... مأخوذ به حیا و آرام جواب دادید: دلم که می‌خواهد، پایَم یاری نمی‌دهد... البت شاید اینجور نگفتید... پایم نمی‌دهد... یک حرفی شبیهِ همین... یکی از همین بهانه‌ها... نمی‌شود و نمی‌توانم‌ها... ناز نبود، شأنِ زهرا، در نگاه شما بالاتر از این حرفها بود... خدا رحمتش کند، از خیر حرفش نگذشت، البته من حدس میزنم شما هم دلتان نمی‌خواست که از خیرش بگذرد... گفت: حالا زهرا اینهمه خواستگار دارد، تو هم یکی... راه دوری نمی‌رود، تَهِ تهَش این است که تو را هم رد کند، اما برو، بعدا پشیمان میشوی ها!... از ما گفتن بود... خدا خیرش بدهد که با همین حرفها دلتان را خالی کرد و فرستادتان بروید خانه پیغمبر... و کسی نیست که ماجرای بعد از آن خواستگاری را نداند... راستی، وقتی رفتید زره را بفروشید با پا رفتید یا بال درآورده بودید؟ دورتان بگردیم، ما که غریبه نیستیم، هیچ وقتِ دیگر خودتان را اینهمه خوشحال دیده بودید؟ حساب که میکنم، می‌بینم ما به آن حلال زاده که پاپیچ‌تان شد و دست برنداشت تا فرستادتان خواستگاری، یک جورهایی مدیونیم... یک جورهایی که نه! ما به او خیلی هم مدیونیم... دست و دهانش را می‌بوسیم، خدا خیرش بدهد، چقدر خوب کرد واسطه شد... دستش درد نکند، خودمانیم، ولی برای عجب دومادی‌ای پاپیش گذاشت ها! . . حالا هزار و چهارصد سال است که این دامادی، مبارکِ تمامِ اهلِ زمین و زمان است... ✍ملیحه سادات مهدوی مبارکمون باشه، دومادیِ مولا 💚 خیلی خیلی مبارکمون باشه عروسیِ حضرت زهرا... 💚 واسه همه‌ی عیدا من میگم عیدی بگیرید از دست حضرت زهرا ولی واسه امشب بالا غیرتاً امیرالمؤمنین باید عیدی بدن، حقاااا که چقدر خوشبخت شدن، چه خانومی چه تاج سری نصیبشون شده ☺️ ❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱 .شراب و ابریشم @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_561729594298729321.mp3
486.5K
ببینید که بهشت از چی روشن می‌شه😍 این قطعه‌ی کوتاه رو از آیت‌اله مجتهدی بشنوید تا حظ امروز براتون کامل بشه.😍 شراب و ابریشم @sharaboabrisham
البته توی جلسات عقدِ ما یک نفر عاقد میاد و خودش کار عاقد و وکیل و همه رو میکنه و خلاص، ولی خب اصلش اینجوریه که یه نفر وکیل طرف دوماد بشه و یه نفر وکیل طرف عروس. وکیل طرف دوماد باید مهریه‌‌ی در شأن عروس خانوم تعیین کنه و تعهد پرداخت هم بده. واسه عقد امیرالمؤمنین، پیغمبر وکیل عروس خانوم شدن و خدا وکیل دوماد!! و زمین شد مهریه‌ی تعیین شده از طرف وکیل دوماد! یعنی وکیل دوماد خیلی شیک و مجلسی هم از پشت عروس دراومد و گفت یه چی میذارم که شأنیت خانوم حفظ بشه هم پاش چک سفید امضا داد و پرداختشم به ذمه‌ی خودش گذاشت که اعتبار دومادم نشون داده بشه! خدا سر عقد حضرت زهرا زمین رو مهریه گذاشت و بعدش گفت چون زمین مهر زهراست پس مِلک شخصی زهراست و هر کی تو مِلک شخصی زهرا با بغض علی قدم برداره راه رفتنش غصبیه... اینو حاج‌آقای دانشگاهمون به نقل از حضرت امام صادق برامون تعریف کرد. وقتی گفت توی ملک زهرا هر کی با بغض علی بره و بیاد راه رفتنش غصبیه، دوست داشتم کف بزنم، از جام بلند شم و تکبیر بگم، دوس داشتم اون حجم از عشقی که توی سلول سلولم به غَلَیان دراومده بود رو یه جوری نشون بدم ولی خب جای جیغ و دست و هورا نبود، فقط تونستم از شوق دست طیبه رو بگیرم و محکم فشار بدم و با یه بغضِ پُر لبخند بگم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ💚 ✍ملیحه سادات مهدوی برکه‌ی خوشبخت از ۲۵ ذی‌قعده تا ۲۵ ذی‌حجه هر روز با ذکر فضائل امیرالمؤمنین 💚 شراب و ابریشم @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
سلام به همگی. امیدوارم حالتون خوب باشه. چند دقیقه با من همراه بشید تا دعوتتون کنم به مشارکت تو یه کا
سلام به همگی☺️ طرح آیه‌های روشنی‌مون رو که یادتونه؟😍 اگه تازه وارد کانال شدید و اطلاع ندارید آیه‌های روشنی چیه میتونید از پیامی که ریپلای زدم بیاید پایین و پستهای زیرش رو بخونید تا کامل دستتون بیاد چی به چیه☺️ اگرم حوصله ندارید و میخواید لُب مطلب رو خلاصه بدونید👈 اینجا رو بخونید و بیاید تا طرح بزرگ نغمه‌ی رستگاری رو بهتون معرفی کنم👌 درباره گزارش مصرف هزینه‌های طرح و گزارش تلاوتها هم میتونید اینجا و اینجا رو بخونید.☺️🌱 و اما عزیزانی که از ثبت‌نام آیه‌های روشنی جا مونده بودید و یا عزیزانی که منتظر نغمه‌ی رستگاری بودید بدانید و آگاه باشید که آغاز ثبت‌نام طرح بزرگ نغمه‌ی رستگاری از دقایقی دیگر👌 اجازه بدید اول توضیحاتشو عرض کنم بعد ثبت‌نام رو کلید می‌زنیم 😅🙏 بیاین پست بعدی👇 @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
سلام به همگی☺️ طرح آیه‌های روشنی‌مون رو که یادتونه؟😍 اگه تازه وارد کانال شدید و اطلاع ندارید آیه‌های
طرح بزرگ نغمه‌ی رستگاری تلاوت سی ختم قرآن در یک موعد پانزده روزه‌ی سراسر نور و روشنی از عید سعید قربان تا ۲۵ ذی‌حجه در ایام متعلق به اهل‌بیت مناسبت‌های این ایام: عیدالله الاکبر عید سعید غدیر خم عید نزول آیه اکمال عید نزول آیه ابلاغ ولادت امام هادی علیه‌السلام عید مباهله عید نزول آیه تطهیر عید سد ابواب عید نزول آیه خاتم بخشی عید نزول هل اتی عید نزول آیه ولایت رخداد حدیث کسا در این ایام نورانی اگر قصد دارید برای امواتتون یا برای حاجات و نذرهاتون یک ختم کامل قرآن تلاوت بشه، این کار رو بسپرید به تیم تلاوت ما. حق‌التلاوت تعیین شده از دفتر مرجع تقلید مبلغ یک ملیون تومانه که تیم تلاوت ما به مناسبت عید سعید غدیر خم به نیت امام زمان و تجدید عهد با ایشون تنها و تنها با مبلغ ۳۱۳ هزار تومان ختم رو براتون تلاوت می‌کنند و و و تمااااام این مبالغ بدون یک ریال پس و پیش به صندوق خیریه‌مون واریز میشه👌 یک تیر و چند نشون😍 از ثبت‌نام جا نمونید ظرفیت فقط و فقط ۳۰ ختم قرآن ادمین ثبت‌نام: @Dashtebanii تمنا میکنم جهت ثبت‌نام و دریافت شماره کارت فقط به ادمین محترم مراجعه بفرمایید و حتما شماره کارت رو از ایشون دریافت کنید. به حساب بنده و سایر خادمین صندوق واریز نفرمایید.🙏 @sharaboabrisham لطفا با نشر این پیام دوستانتون رو از این طرح نازنین مطلع بفرمایید.☺️ .
شراب و ابریشم...
طرح بزرگ نغمه‌ی رستگاری تلاوت سی ختم قرآن در یک موعد پانزده روزه‌ی سراسر نور و روشنی از عید سعید ق
❌ظرفیت طرح فقط و فقط سی ختم❌ از اونجایی که ظرفیتهامون خیلی زود تکمیل میشه لطفا اگر قصد ثبت‌نام دارید زودتر اقدام کنید تا مثل آیه‌های روشنی شرمنده‌تون نشیم و ان‌شاالله بتونیم ثبت‌نامتون کنیم🙏 .
شراب و ابریشم...
طرح بزرگ نغمه‌ی رستگاری تلاوت سی ختم قرآن در یک موعد پانزده روزه‌ی سراسر نور و روشنی از عید سعید ق
سلام به همگی یه خبر ویژه😍 مَطلعِ تمام ختم قرآن‌های نغمه‌ی رستگاری ان‌شاالله اینجا تلاوت میشه.👌😍 بخشی از جزء یکِ تک تکِ سی ختم با نیت شما ان‌شاالله کنار کعبه تلاوت میشه و باقی ختم رو ان‌شاالله بچه‌های تیمِ تلاوت میخونن. دست بجنبونید، ظرفیت داره تکمیل میشه. در یکی از نورانی‌ترین ایام ایام متعلق به امیرالمؤمنین ایام ماه مبارک ذی‌حجه ایامی که هر روزش آیه‌ای در شأن اهل‌بیت نازل شده ایامی که عید‌الله‌الاکبر رو در دل خودش داره ختم قرآن با نیت شما فقط و فقط با هدیه ۳۱۳ هزار تومان یعنی با کمتر از یک سومِ هدیه تعیین شده از دفتر مرجع تقلید تلاوت میشه و تمام این مبلغ هم به صندوق خیریه واریز میشه. تلاوت تمام سی ختم هم در کنار کعبه آغاز میشه چه فرصتی بهتر از این؟ ادمین ثبت‌نام: @Dashtebanii @sharaboabrisham
آمد نزد پیغمبر. سرش را انداخت پایین. آرام و مؤدب عرض کرد: می‌شود برای من طلب مغفرت کنید یا رسول‌الله؟ پیغمبر با کمال میل پذیرفت، سر به سجده گذاشت و زیر لب خواند: یا ربِّ علی بحق علی عندک اِغفر لِعلی ای پروردگار علی، به حقی که علی نزد تو دارد، علی را مورد غفران قرار بده. با تعجب پرسید: برای من دعا کردید و خدا را به حق خودم سوگند دادید؟ پیغمبر با تبسم فرمود: دیدم محبوب‌تر از تو کسی نزد خدا نیست، پس خدا را به حق خودت قسم دادم علی جان... این روایت را شیخ عباس قمی در حاشیه‌ی مفاتیح‌الجنان آورده، خودم خیلی دوستش دارم برای شما هم نقل کردم تا حظش را ببرید و زیر لب بگویید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ ✍ملیحه سادات مهدوی برکه‌ی خوشبخت از ۲۵ ذی‌قعده تا ۲۵ ذی‌حجه هر روز ذکر فضائل امیرالمؤمنین 💚 @sharaboabrisham
یه سری عبارتهای کوتاه خطبه‌ی غدیریه که در فضیلت امیرالمؤمنین بود رو برش زدم و گذاشتم توی این کپسولا و با خودم بردم جشنِ بچه‌ها. کپسولا رو بینشون تقسیم کردم و گفتم براتون قرصِ گناه‌بخش آوردم😁 یه قرصی که باهاش همه گناهاتون بخشیده میشه😳 بچه‌ها خندیدن و گفتن یعنی اگه اینا رو بخوریم گناهامون پاک میشه؟ گفتم نباید بخورید، باید بخونید! گفتن چیشو بخونیم؟ گفتم بازش کنید و کاغذِ توشو بخونید بچه‌ها خیلی شگفت‌زده شدن انتظار نداشتن توی کپسولا چیزی باشه با ذوق بازش کردن گفتم خب حالا یکی یکی بیاین نوشته داخل کپسول رو روی تخته بنویسید و برای بقیه بخونید. از آخر که کار خوندن و نوشتن و ترجمه کردن عبارتها با کلی خنده و شوخی تموم شد گفتم پیامبر فرمودن: هر چشمی که در فضیلت علی خطی بخونه، هر گوشی که در فضیلت علی حرفی بشنوه، هر زبانی که در فضیلت علی حرفی بگه و هر دستی که در فضیلت علی خطی بنویسه گناهان اون چشم و گوش و دست و زبان بخشیده میشه. شما با این کپسولا در فضیلت امیرالمؤمنین خوندیدن و گفتین و شنیدین و نوشتین پس به وعده‌ی صادقِ پیغمبر الان دیگه آمرزیده شدین. بچه‌ها خیلی کیف کردن یا بهتره بگم کف کردن😂 کلی جیغ و دست و هورا... هم با خطبه غدیر آشنا شدن و هم از اینکه به واسطه‌ی ذکر امیرالمؤمنین کلی خندیده بودن و آخرشم مژدگونی از حدیث پیغمبر گرفته بودن بهشون خیلی مزه داده بود و دیگه واقعا جاش بود بهشون بگم همه بلند بگید: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ ✍ملیحه‌ سادات مهدوی شما هم این تجربه من رو به کار بگیرید👌☺️ شراب و ابریشم @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
سلام به همگی یه خبر ویژه😍 مَطلعِ تمام ختم قرآن‌های نغمه‌ی رستگاری ان‌شاالله اینجا تلاوت میشه.👌😍 بخ
سلام به همگی چند ختم دیگه بیشتر باقی نمونده. ختم قرآن در ایام مبارک ذی‌حجه شروع تلاوت ختمها از کنار خانه کعبه و هدیه ختمها هم واریز به صندوق خیریه این فرصت واقعا استثنائبه😍 اگر قصد ثبت‌نام دارید و بصورت فردی از عهده‌ی پرداخت هدیه برنمیاین می‌تونید بصورت گروهی سفارشتون رو ثبت کنید👌 چند نفر با هم شراکتی مبلغ یک ختم رو بپردازید و ختم رو بصورت گروهی ثبت کنید، مثلا سه نفر میشید، نفری صد و پنج تومن میذاره و به نیت اموات اون سه نفر ختم خونده میشه👌 از اونجایی که چند ختم بیشتر نمونده اگه قصد ثبت‌نام دارید زودتر به ادمین مراجعه کنید: @Dashtebanii شراب و ابریشم @sharaboabrisham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه که بودیم یکی از سوالای عجیبناکِ رایج بینمون این بود که خدا می‌تونه یه کُره‌ی زمین خلق کنه و توی یه تخم‌مرغ جاش کنه؟ سوالی که جواب مشخصی نداشت و هر طرفِ جوابش انگار به یه امر محال می‌خورد، محاله که بشه، محاله که خدا نتونه! (البته بعدها جواب این سوال رو فهمیدم که شاید بعدا جوابشو اینجا هم نوشتم☺️) این گیف شبیه اون سوال بود، خدا می‌تونه یه اقیانوس خلق کنه و تو یه فنجون جاش کنه؟ اینجا ولی جواب این سؤال قطعا میشه آره! آره که می‌تونه، همین الانشم این کارو کرده!! قلبا و دلای ما فنجونای کم وُسع و کم‌ظرفیتیه که با همه‌ی کوچیکی و بی‌مقداریش اقیانوسِ مِهر علی و اولاد علی رو در خودش جا داده! خدا انگاری خواسته با عطای حُبّ امیرالمؤمنین به ما، توی ظرف دلهامون دریا و اقیانوس بریزه. تو قلبهامون موج بندازه و مرغای دریایی رو به پرواز دربیاره... خدا اقیانوسی به عظمتِ حُبّ علی خلق کرده و بعد اونو تو فنجونی به کوچیکی قلب ما جا داده! و این حتما از خوش‌اقبالیِ ما بوده، مایی که بین اینهمه آدمی که روی این خاک نفس می‌کشن انتخاب شدیم تا دلمون برای امیرالمؤمنین موج برداره. خوشا به بختِ بلندِ ما، مرحبا به سعادتمندی‌مون: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ💚 ✍ملیحه سادات مهدوی ❌نشر مطالب فقط با نام نویسنده و لینک کانال جایز است. شراب و ابریشم @sharaboabrisham
یکی از تخصصهای من توی حرفه‌ی نویسندگی اینه که می‌تونم از عکسها و تصویرها الهام بگیرم و بدون هیچ اطلاعی از موضوعِ اصلی، برای اونها قصه بنویسم. مثلا این عکس رو همینجوری توی اینترنت دیدم و نمیدونم عکاس کیه و موضوع عکس چی بوده اما خودم براش متناسب این ایام یه قصه نوشتم. دوست دارید قصه‌اش رو برای شما هم بگم؟ یه دونه از اینا بفرستید: 🥺 یه آره تو رو خدا بگوی خاصی تو چشاشه😂 @mehmane_quran یک عکس و یک قصه با نویسندگی بانو مهدوی😌 شراب و ابریشم @sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
یکی از تخصصهای من توی حرفه‌ی نویسندگی اینه که می‌تونم از عکسها و تصویرها الهام بگیرم و بدون هیچ اطلا
از آخِ کِش‌داری که گفت میشد فهمید نشستن کنار آب چه حالی به تنِ خسته‌اش داد... گفتم به لبِ حوض راضی نشو، پا فروکن توی آب اونوقت ببین چه مزه‌ای میده... هنوز حرفم تموم نشده بود که آب، شُلُپ صدا داد و پاهای بی جونش رو بغل گرفت! آب موج خورد و نارنجیِ ناخناش وسطِ حرکتِ آب و نورِ آفتاب، تکثیر شد... حوض یک لحظه پُر شد از نارنجی‌های شاد... دنبال نگاهمو گرفت، با خنده گفت، تازه حنا گذاشتم، تبرکیِ غدیره. اون زمونا شبیه الان نبود که! اینهمه رنگ و لعاب آخرشم هیشکی از ترکیبش راضی نیست! اینهمه دوا دکتر، آخرشم درمون هیچ مرضی معلوم نیست! ما بودیم و یک بسته حنای غدیر، که باید از این سال تا سال دیگه برامون داشت می‌کرد، اینطور نبود که یک شبه خرجش کنیم، خدابیامرز مادرم اون چند مثقال حنایی رو که از دست بی‌بی خانوم، عیدی گرفته بود می‌زد به یک کیسه حنا تا همه‌ش تبرک شه. نه که ما، همه همینطور بودن. اون بسته حنای غدیر که از دست سادات عیدی میگرفتیم برامون حکم طلا داشت. اون وقتا، همه مریضیاشونو با حنای غدیر دوا می‌کردند، پیسی، کچلی، کم نوریِ چشم، خارش، دمل، خشکی پوست، بی‌قُوِگیِ بدن... هر کس هر دردی داشت، کمی حنای غدیر روش مرهم میذاشت و تمام! قشنگیِ ما دخترای اون دوره هم به همین حنابندونا بود، به نارنجیِ ناخنا و به خرماییِ گیسوها و به کمندِ قهوه‌ای ابروها که همه‌ش رو از حنای تبرکی می‌گرفتیم... آهِ عمیقی کشید و ادامه داد: اما حالا آدما معرفتشون کم شده، دیگه به این چیزا اعتقادی ندارن. نگاهم رو که هنوز گرمِ تماشای برقِ نارنجیهاش بود از حوض گرفتم و به صورتش دوختم، چه ایمانِ زلالی توی حرفاش موج می‌زد... دوباره سرم رو انداختم پایین و به حنای تبرکش خیره شدم و آروم گفتم: خوش بحال شما قدیمیا و اعتقادات ساده و بی آلایشتون... چقدر ساده با یک حنا، دنیا و آخرتتون را آباد می‌کردید... سکوت کردم و ادامه حرفم را از دلم گذروندم: کاری که ما جوونای امروز با هزار جون کندن آخرش هم از پسش برنمیایم... سکوتِ معنی دارم رو که دید، دست دراز کرد سمت کاسه مسی که زیر آفتاب برق می زد و گفت: توی اون طاس حنا خیس کردم، گذاشتم زیر آفتاب خوب خیس بخوره و رنگ پس بده، برو بیار همینجا لبِ حوض دست و بال تو رو هم حنا ببندم، تبرکی غدیره. چَشمی گفتم و بلند شدم سمتِ طاس! بلند خندید و گفت، حنا رو بیار تا دنیا و آخرت تو رو هم آباد کنم... از حرفش خنده‌ام گرفت، طاس رو از آفتاب برداشتم، عطر حنا ریه‌هامو پر کرد، دستمو فرو کردم توی کاسه، چشمامو بستم و با لبخند گفتم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 💚 ✍ملیحه سادات مهدوی متن صرفا یک قصه‌اس که با الهام از تصویر بالا نوشتم. امیدوارم دوسش داشته باشید‌.☺️ ❌نشر مطالب کانال فقط با نام نویسنده و لینک کانال جایز است. شراب و ابریشم @sharaboabrisham