آب آن عارض خرم برخاست تاب آن طره پر خم برخاست آنکه بی عشق تو درمانم بود شاد بنشست وز ماتم برخاست وانکه می کرد سر اندر سر غم پای کوبان ز سر غم برخاست زخمهایی که زدی بر دل ما همه بی زحمت مرهم برخاست آتش سوختگان هم بنشست دل افتاده ما هم برخاست تو ندانسته ای ار نه چو مجیر پاک بازی ز جهان کم برخاست مجیرالدین بیلقانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114703