آفتاب منی و ماه همه چشم و زلفت شب سیاه همه علم و ادراک را بتوره نیست تو نمائی به لطف راه همه ناله می گویدم ببانگ بلند که توئی در میان آه همه هو غنی و انتم الفقراء ماگدائیم و او است شاه همه ز آفتاب رخت چو کوهی سوخت سایه زلف او پناه همه کوهی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130814