آمد بهار بر کف ساقی پیاله کو در صحن بوستان گل و بر دشت لاله کو گل کرده غنچه و قفس از جوش نوبهار ای مرغ بال بسته تو را آه و ناله کو گردیده اند رام به صیاد آهوان آن وحشی که بود به چشم غزاله کو کردی چو صفحه نامه اعمال خود سیاه ای بوالفضول مزد کتاب و رساله کو بهر هوای نفس ز خلوت شدی برون ای شیخ شهر طاعت هفتاد سال کو خط آمد و گرفت ز یار انتقام ما ای آنکه بود صاحب چندین حواله کو ای سیدا ز عشق نشانی به دهر نیست داغی که بود بر جگر ما و لاله کو سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134667