آمد خزان و دور نشاط از پیاله رفت رنگ از رخ گل و نمک از داغ لاله رفت در هیچ سینه یی ز محبت اثر نماند آتش ز سنگ و ماه ز آغوش هاله رفت از خیرگاه حاتم طی نیست غیر نام مانند گردباد ز دشت این غزاله رفت گلچین نکرد گوش به فریاد بلبلان در روزگار ما اثر از آه و ناله رفت دریا نداد یک دم آبی حباب را آخر ز بحر دست تهی این پیاله رفت ای شیخ بهر زرق ز خلوت برون شدی بر باد نفس طاعت هفتادساله رفت ای ذوفنون ز نامه اعمال بی خبر عمرت به گفتگوی کتاب و رساله رفت زاهد ز بس که نشاء تقوای خود ندید آخر به جستجوی شراب و پیاله رفت ای سیدا سریست به مفلس کریم را مینا به بزم آمد و سوی پیاله رفت سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134335