آن قلندروش که سویش دل بپاکی میکشد پاکبازان را بکوی دردناکی میکشد هر الف کو می کشد بر سینه از مستی و حسن راستان را دل بسوی سینه چاکی میکشد زین سبب شادم که شاید تیغ او بر من رسد چون برش بر هر کس از بی وهم و باکی میکشد چون طبیب عشق خواند نام بیماران هجر زین مرض بر نام من خط هلاکی میکشد هر چه از دورانت آید شکر بهتر ز آنکه چرخ جمله تیغ ظلم بر دلهای شاکی می کشد بلای عشق ز مردم گریخت ای فانی ولیک روی به ویرانه رهی آورد امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۴ - مخترع گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120159