از دست ظلم شمر ستمگر به کربلا گریان شدند مؤمن وکافر به کربلا هرگز کسی ندیده ونشنیده درجهان جوری که شد به آل پیمبر به کربلا پنداشتی قیامت کبری پدید گشت کافتاده بود شورش محشر به کربلا افغان العطش زچه میرفت بر فلک میبود اگر که ساقی کوثر به کربلا خورشید منکسف شد ومهگشت منسخف از شرم ظلم شمر بداختر به کربلا برنیزه رفت بسکه سر سروان دین طالع شد آفتاب ز هر سر به کربلا مسدود بود راه نظر طایران تیر از بسکه میزدند همی پر به کربلا مجنون شوم به حالت لیلا در آن زمان کز کین شهید شد علی اکبر به کربلا در برکشید مشک خطان را ز بس همی ز آنروی خاک گشته معطر به کربلا یا رب به آه وناله دلهای دردناک ما رانصیب کن که درآنجا شویم خاک بلند اقبال : دیوان اشعار : متفرقات : شمارهٔ ۱ - در مرثیه بر شهیدان کربلا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131701