از دل گله ی ما ره اظهار نداند عاشق بود آن طفل که گفتار نداند تعلیم ازان گیر که گفتار نداند شاگرد کسی باش که بسیار نداند آن خسته دلانیم که ویرانی ما را همسایه ی دیوار به دیوار نداند در عشق، کسی را خبر از راز دلم نیست آتش به سرم سوزد و دستار نداند رحم است به حیرانی آن کز چمن وصل چون سرو به پا خیزد و رفتار نداند با یار سلیم این همه اظهار وفا چیست عیب گهر آن به که خریدار نداند سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101146