از نفس آنچه دلم دید، ز زنجیر ندید گریه را چون سخن عشق گلوگیر ندید چون صبا پای سبک نه، که درین ره مجنون آنچه از نقش قدم دید ز زنجیر ندید پیش ما رسم تواضع ز تواضع خیزد خم نشد گردن ما تا خم شمشیر ندید! تا خیال تو به جاسوسی دل ها برخاست هیچ کس را بجز از من ز تو دلگیر ندید کرده معشوق خود آن را، عجبی نیست اگر روی نان را به همه عمر، گدا سیر ندید غافل از جلوه ی سبزان نتوان بود سلیم آنچه در هند دلم دید، به کشمیر ندید سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101180