از پریشانی من گر خبری بود تو را به من و حال دل من نظری بود تو را زنده گردم ز لحد رقص کنان برخیزم بعد مرگ ار به مزارم گذری بود تو را به شبیه قد و رخسار بت من بودی به سرای سروچمن گر قمری بود تو را یا که چون طره او مشک ترت بود ثمر یا خرامیدن و پای دگری بود تو را دل چون آهن آن سیم بدن نرم شدی اگر ای آه دل من اثری بودتو را بخت خوابیده من چشم گشودی از خواب ای شب هجر گر از پی سحری بود تورا چون من خون شده دل بودبلند اقبالت گر به دل عشق بت سیم بری بود تو را بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/130955