اکنون که بطره ات اسیرم هر دم چه زنی زغمزه تیرم آزادم و بنده رخ تو صیادم و در کفت اسیرم خورشید برد ز اخترم نور هرچند که ذره و حقیرم باخاک یکیست گنج قارون پیش من اگر چه بس فقیرم خاطر ندهم بهر نگاری تا نقش تو هست در ضمیرم درخلد برین حرام باشد بی لعل تو انگبین و شیرم خمار ازل سرشته چون نور از باده مهر تو خمیرم نورعلیشاه : دیوان اشعار : غزلیات : بخش دوم : شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/140506