ایدل ز قید هستی، آزاد بود باید در فقر و تنگدستی، دلشاد بود باید هستی گرت تمناست رو نیستی طلب کن خواهی وصال شیرین، فرهاد بود باید پای طلب فرو کوب تا پی بری بمقصد هست آرزوی صیدت، صیاد بود باید در پیش ناز جانان، باید نیاز بردن در کار عشقبازی، استاد بود باید هر چند زاد عاشق، خون دلست در راه (صابر) بره تو را نیز این زاد بود باید صابر همدانی : گزیدهٔ اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131742