ای دل! به جهان معتکف کوی فلان باش در بندگی حضرت او بسته میان باش تا نور رخ آن مه بی مهر ببینی ای چشم ستم دیده! همیشه نگران باش گر سنگ زند یار و گرت تنگ کند دل رو در بر آن سنگ دل تنگ دهان باش تا دیده ی بی دیده نبیند رخ خوبت رو همچو من از دیده ی بی دیده نهان باش ای جان! بربودی دل و رفتی و نشستی لطفی کن و برخیز و بیا در پی جان باش تا مست لب لعل شکربار تو باشم از لعل خودم باده بده، گو رمضان باش تا عشق شود حاکم جان تو چو حیدر از جان به جهان عاشق آن جان و جهان باش حیدر شیرازی : دیوان مونس الارواح : غزلیات : شمارهٔ ۳۶ - و له ایضا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/110168