ای دل سوخته با سوز و غم یار بساز چند روزی به غم و محنت دلدار بساز چون بجز دوست نخواهی که بود همدم تو صبر کن در غم و پس روی به دیوار بساز به امید رخ زیبای گل ای بلبل مست با جفا خوی کن و با ستم خار بساز آدمی زاد نباشد چو به عالم دلشاد شادی کم منگر، با غم بسیار بساز مکن اندیشه که دنیای دنی بر گذرست رو به آه سحر و دیده خونبار بساز سرنوشت ازلی را نتوان داد تمیز در خرابات بیا با می گلنار بساز صوفیا خرقه و سجاده به می در گرو است برو امروز تو با جبه و دستار بساز صوفی محمد هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/139405