ای شب خجل ز مویت گل تنگ دل ز رویت
کوثر عرق گرفته از شرم خاک کویت
ماییم و خشک جانی بر کف نهاده پیشت
یا رحمت است رایت یا کشتن آرزویت
عالم ز عشوه پر کن دلها به غمزه بشکن
کس را نماند رویی کارد سخن به رویت
آشوب شهر جویی بربند راه وصلت
خون ریز خلق خواهی بگشای بند مویت
اینک مجیر و شهری در پی به خصمی تو
با تو چه جای بیم است با خصم کینه جویت؟
مجیرالدین بیلقانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/114719