ای شده عهد تو بر کینه و پیکار درست به وفا عهد تو ناآمده یک بار درست با من ار عهد ترا نیست درستی و وفا هست با تو به وفا عهد من ای یار درست بت دلداری و من عاشق دلداده ی تو عهد من با تو بود چاره و ناچار درست گر مرا عهد تو ای دوست شکسته است رواست آن شکسته است که ندهمش به بسیار درست به عزیزیست مرا عهد تو هم قیمت زر ز رخی زرد و شکسته نه چو دینار درست ای نمودار ز بتخانه ی فرخار به ما به تو گردد صفت لعبت فرخار درست کاروان های تبت دارد زلف تو به هم به یکی تار شکسته به یکی تار درست از شکن های سیه جعد تو باید پرسید خبر گمشدگان ره تاتار درست همه در حسن و جمال تو بدیدم عیان آنچه از یوسف مصریست به اخبار درست گر ترا گویم صد یوسف گویم که بدین صد یک از وصف تو شد گفته مپندار درست با من اوصاف تو نایافته گر رو بکنم پیش دهقان اجل احمد سمسار درست هنری عین دهاقین که کجا و چه خرد جز به عین هنرش ندهد دیدار درست آن خداوندی که رای و روش روشن اوست به همه شغل صواب و به همه کار درست سوزنی سمرقندی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴ - عهد و وفا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/132240