ای شکر اگر وانرسی خال مگس زین جور که می کنی نداری غم کس از مهر تو من هم ز تف کوره ی دل برقی بفروزم نه تو مانی نه مگس ای خواجه دگر شکر فشانی نکنی طوطی نرهد ز دام این فکر و هوس از مهر تو من هم به غراب آمیزم در هم شکنم هم سر و هم پای قفس محمل کش اگر چنین برانی شب و روز بی چاره ی پیاده نشود قافله رس از قهر تو من هم زدل آهی بکشم کز نای شتر برآید آواز جرس ای دوست اگر راه «وفایی» ندهی تا بوسه زند بر قدمت یک دو نفس از قهر تو من هم به خرابات روم می گیرم دف و به نای و نی پیچم و بس وفایی مهابادی : دیوان فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131830