ای فتنه را دو نرگس شوخ تو رازدار من بهر محنتم، دگران را بنازدار جانا تو نازنینی و خلقی نیازمند چشمی بناز جانب اهل نیاز دار از نقش کائنات مبین جز خیال دوست یعنی ز غیر، دیده غیرت فرازدار تر شد بساط هر چمن از گریه های ابر با غنچه گو که لب به شکر خنده بازدار شاهی، به جد جهد چو کاری نساختی بنشین و دیده بر کرم کارساز دار امیرشاهی سبزواری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/92018