ای لعل لب تو جان عاشق ابروی کژت کمان عاشق! روز و شب و سال و مه نباشد جز نام تو بر زبان عاشق! بی خنده لعل تو نخندد یکبار ز غم دهان عاشق در مسلخ عشق سر بریدن باشد مگر امتحان عاشق؟! بی روی گل تو همچو بلبل بر چرخ رسد فغان عاشق هر گه به لبان لبان کشائی خندد به لبان لبان عاشق! تو روح روان عاشقانی! رفتی تو رود روان عاشق! یکبار ز راه مهربانی بگذر طرف مکان عاشق ای شوخ چرا خبر نداری از طغرل ناتوان عاشق؟! طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119902