ای نهاده حسن را برطاق از ابروی بلند بسته دست عالمی را با دو گیسوی بلند جذبه ی کوی خراباتم اگر گشتی رفیق چون کبوتر می زدم از کعبه یاهوی بلند گفتگوی زلف او ای دل چو خواهی سر کنی نام بردن احتیاجی نیست: هندوی بلند! بی نصیبم کرده همت از مراد روزگار در کمندم کوتهی آمد ز بازوی بلند حاصل دنیا به همت درنیامیزد سلیم می رود آب روان دشوار در جوی بلند سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101127