باغبان خلد از گلزار ما گل می برد همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل می برد موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود ابر اگر آبی برد، از چشمه ی پل می برد او تغافل می کند، من هم تغافل می کنم صرفه ای پندارد از من در تغافل می برد ای کبوتر، محرم راز محبت نیستی نامه ی ما را به سوی یار، بلبل می برد این غبار خاطری کز هند من دارم سلیم آبروی گلشن کشمیر و کابل می برد سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101166