با لب لعل تو طوطی نکند هم سخنی بگذرد پیش تو از دعوی شکرشکنی سنبل زلف تو را باد پریشان سازد بشکند عنبر سارائی و مشک ختنی! گر چه ابروی تو شد قبله اسلام ولی بت بتخانه چین و صنم اهرمنی! سرخی بیره تنبول لبت را دیده خون حسرت خورد از رشک عقیق یمنی! هیچ در باغ جهان گل نبود چون رویت ای گل باغ لطافت ز کدامین چمنی؟! دهنت وقت سخن گر گهر افشان گردد نرخ خرمهره شود قیمت در عدنی! به من آمد ز قضا ختم تمامی سخن ختم شد با تو چنان دعوی سیمین ذقنی غنچه در باغ اگر لعل لبت را بیند نزند لاف به پیش تو ز کوچک دهنی! گر چه ننگ است تو را عاشقی طغرل ما به خدا شکر کنم زان که تو معشوق منی! طغرل احراری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/119980