با کسی کی می کنم در عشقبازی همرهی من که دایم از دل خود می کنم پهلو تهی از ضعیفی برنمی آید ز لب فریاد من ناله هم آخر به عشقت کرد با من کوتهی شغل عشقم کرد از سامان عالم بی نیاز بیستون فرهاد را بس مسند شاهنشهی پا به دامن کش چو کوه و رسم تمکین پیشه کن همچو دریا چند بتوان جوش زد از بی تهی می گریزم، رهبری هرجا که می بینم سلیم خضر این وادی ز بس کرده ست با من بیرهی سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101677