بما پیداست حسن طلعت ذات صفات و ذات را مائیم مرآت بیا نور تجلی بین ز موسی که موسی میرسد از طور و میقات بتحقیق و یقین دیدم رخ دوست گذشتم از همه تقلید و طامات دو عالم یار و غیر او خیالست مشو جانا گرفتار خیالات بعالم مهر رویش گشت تابان نماید پرتو حسنش ز ذرات میان عاشق و معشوق وصلست مگو زاهد ز هجران این خرافات عصا برکف مرو این ره چو کوران چو حق ظاهر چه محتاجی به آیات سخن ز آفات راه عشق کم گو که راه عاشقان را نیست آفات چنان مست لقای اوست عاشق که نه حالات داند نه مقامات شدم آخر حریف شاهد و می بیمن دولت پیر خرابات ز ما اسرار عرفان جوی و تحقیق مپرس از ما اسیری از کرامات اسیری لاهیجی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/90907