به یاد زلفت از هر سینه بوی مشک می آید ز خاک کشته ی دیرینه بوی مشک می آید خیال زلف او را در دلم هرگه گذار افتد چو گل از زخم های سینه بوی مشک می آید به جوش آرد ز بس شوق می گلرنگ خونم را ز خاکم هر شب آدینه بوی مشک می آید حذر از فتنه ی خوبان این گلشن، که سوسن را ز خنجر همچو اهل کینه بوی مشک می آید سلیم آهی کشیدم بر خیال زلف او آنجا هنوز از خانه ی آیینه بوی مشک می آید سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101379