بگفت عشق که می نوش و رو به ملک عدم بگفتمش که بده جام می دمست و قدم ردا بروی تغار می است و شعله آه مراست کشور رندی کنون به طبل و علم درم درم که شده داغ من به سجاده ده چه سود چون نشود رهن می به نیم درم مبین به توبه ام ای پیر دیر و جامم ده ز من اگر یکی آید تو باش اهل کرم حدیث دوست برندان بگوی نی به ملک که اهل عشق بود سر عشق را محرم عمارت دل ویران ریش فانی اگر ز لای باده کنی هم گل است هم مرهم امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۹ - تتبع بعضی عزیزان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120244