بیار می که غمم باز در هجوم گرفت دل شکسته ام از عادت و رسوم گرفت به نامه هرچه رقم می کنم پریشان است حساب کار مرا عقل ازین رقوم گرفت هما ز بیم نیارد برو گذار کند به خویش مقدم جغدی کسی که شوم گرفت ملایمت دل بی تاب را چه سود دهد نشاید آینه ی آب را به موم گرفت سلیم داشت سر عشق و از هوس غافل نهاد دام به راه هما و بوم گرفت سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100888