بیا که عرصه میخانه عشرت آبادست ز ساحتش خس اندوه رفته بر بادست کتابه در عالیش این رقم کین در بآنکه از دو جهان رو نتافت نکشادست ز تاق مرتفعش این صدا رسید به گوش «بیا که قصر امل سخت سست بنیادست » به سوی مغبچه رندانش را خطاب که خیز «بیار باده که بنیاد عمر بر بادست » سرور نغمه گرش اینکه داد عیش دهید به نقل و باده که کار زمانه بیدادست سبو ز غلغل می کرده این ندا که بنوش قدح که دیر کهن را بسی چو تو یادست به جلوه ز آئینه جام چهره مقصود که هست کشته باو چشم هر که افتادست بدار ساقی ازان جام می که شد عمری کز اشتیاق ویم کار آه و فریادست که مست گشته کنم ترک خویش چون فانی هرانکه مست خراب این چنین شد آبادست امیرعلیشیر نوایی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۷۹ - تتبع خواجه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/120104