بینی به دکان چیت سازان شیرین پسری چو شیره ی جان مانند بهار وقت بازی کارش گل و برگ و شاخ سازی چون ابر بهار میر بستان معمار خرابی گلستان طبعش هر گاه طرحی انگیخت گردید تمام رنگ چون ریخت در دم شنوی ز گلشن او فریاد ز بلبل و ز گل بو گویی که ز دیده ها نهانی در قالب اوست روح مانی از حُسن و صفا بود لبالب هر چیز که می زند به قالَب وحیدالزمان قزوینی : شهرآشوب کوچک : بخش ۳۴ - صفت چیت سازان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/126948