تا لاله و گل هست میان گل و لاله با لاله رخی کن می گلگون به پیاله یارب چه گلی ای گل رعنا که در این باغ نه بوی تو دارد گل و نه رنگ تو لاله یک روز به من نگذرد از عمر که بی تو صبحم به فغان نگذرد و شام به ناله از تاب عرق روی تو این لطف که دارد دارد نه گل از شبنم و نه لاله ز ژاله جز زلف و خطت کز گل رخسار دمیده ست از گل ندمد سنبل و از لاله کلاله چون سگ بدوم آن سر کور از حوالی کاین منزلم از روز ازل گشته حواله هر کس نگرد ماه رخ و هاله ی خطت من بعد نگوید چو رفیق ازمه و هاله رفیق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/128963