تعالی الله چه سیمین غبغب است این بنامیزد چه شیرین مشرب است این وصال و هجر آن یا سور و ماتم جبین و زلف یا روز و شب است این حجر یا روی و آهن یا دل است آن نمک یا لعل و شکر یا لب است این ز سودای غمت در تن ندانم شرار عشق یا تاب تب است این مخوان خط گرد رخسارش که ما را ز دود آه یا رب یا رب است این به تیرم زد کمان ابروی دلبند مگر سلطان رخ را حاجب است این فکندم نیم بسمل برسر راه ز ملت ها کدامین مذهب است این رسید از گرد ره آن شه نظر کن دل ما یا غبار موکب است این زمین و آسمان خون ریز و خون خوار صفایی را چه بخت و کوکب است این صفایی جندقی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129380