تورابه است ز به غبغب وز سیب زنخ به دستم آید اگر این دو یکزمان بخ بخ ز کشته ها همی از بس که پشته ها سازی به هرکجا که گذر می کنی شودمسلخ رفو بچاک دل ما نمی شود جز این که گیری از مژه سوزن ز تار گیسو نخ به پیش چهر تو آتش بدان همه گرمی روا بود شود افسرده تر اگر از یخ نثار بزم حضورت اگر کنم سرو جان همان حدیث سلیمان شده است و ران ملخ مرا به جان تو نزدیک تر ز جان ودلی کننددورم اگر از برت دو صدفرسخ چه فخرها که به خاقان کند بلنداقبال چو زنگیش دهی ار جا به گوشه مطبخ بلند اقبال : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/131057