جهان که هر دی و هر نوبهار گرید و خندد بروزگار من و عهد یار گرید و خندد خوش است گریهٔ مینا و خندهٔ لب ساغر علی الخصوص که در لاله زار گرید و خندد خطاست گریه و بیهوده است خنده آنکس که جز بفرقت و وصل نگار گرید و خندد خوش آنکه یار چو پروانه‌ام ببزم محبت بسوزد و بغمم شمع وار گرید و خندد بحال زار من است و بیاد روی نگارم چنین که ابر و چمن در بهار گرید و خندد مخند بر من اگر بیخودانه گریم و خندم اسیر عشق نه از اختیار گرید و خندد صغیر ره ندهد بی سبب بخود غم و شادی عتاب و مهر چو بیند ز یار گرید و خندد صغیر اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/135610