حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ تا چند گویی این همه ای باغبان دروغ کردند بحث، شیخ و برهمن به پیش عشق دعوی این خلاف شد و حرف آن دروغ چون چشم احول آینه هم شد دروغگو از بس که عام گشت درین خاکدان دروغ در ما چو آب و آینه نقش خلاف نیست کفر است در شریعت ما راستان دروغ هرگز کسی حریف نشد نفس خویش را تا چند بشنوم ز تو ای پهلوان دروغ یک مو خلاف در سخن من سلیم نیست نگذشته غیر شعر مرا بر زبان دروغ! سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101490