خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر یا چون قطار مور بر گرد قمر بسته کمر وان زلف پرچین و شکن خمیده چون پشت شمن بر روی آن سرو چمن ژولیده مو افروز بر خط بدیع آیین او، وان زلف مشک آگین او بر دوزخ رنگین او، دل را برید از یکدگر یکروز با او ناگهی، کردم به راهی همرهی می رفت آن سرو سهی، پیش من و من بر اثر می دیدم آن بالای او، وان رفتن زیبای او وز مهر خاک پای او، هزمان برافشاندم به سر ناگاه صبر از من بکاست در جان و دل افتاد خواست شهری برین محضر گواست این را ندارم مختصر در دامنش آویختم صد گونه رنگ آمیختم وز دیده گوهر ریختم در پیش آن روشن گهر پس گفتم ای زیبا نگار! از داغ عشقت زینهار از کرم و تیمار تو کار انده کنم داری خبر من فتنه ام بر چهر تو بر چهر همچون مهر تو دل داده ام از بهر تو، یک ره به جانم باز خر آویختم بر موی او بوسی زدم بر روی او وز چهره ی نیکوی او، از بوسه گشتم کامور سوزنی سمرقندی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲ - خط نگار من گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/132248