خم گشت قد و با لب نانی نرسیدیم صدساله شدیم و به جوانی نرسیدیم در بر نکشیدیم شبی سیمبری را آغوش شدیم و به میانی نرسیدیم چون لاله ز سر منزل ما دود برآید داغیم که با سوخته جانی نرسیدیم چون ناوک پر ریخته از پای فتادیم از سعی کمانی به نشانی نرسیدیم از بس که ندامت ز گنه نیست کسی را انگشت شدیم و به دهانی نرسیدیم چون شمع شدیم انجمن آرای حریفان افسوس که با چرب زبانی نرسیدیم رفتیم و کشیدیم کمان همه کس را در معرکه سخت کمانی نرسیدیم شد نوخط ما پیر و کناری نگرفتیم هرگز به بهاری و خزانی نرسیدیم عمریست که هستیم در این باغ چو سید با سرو قد غنچه دهانی نرسیدیم سیدای نسفی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/134538