خوش آنکه خسته دلان می ز جام ژرف کشند چو نقطه از دهن تنگ یار، حرف کشند نمی کشند خجالت ز دوستان هرگز چو تنگ حوصلگان می به قدر ظرف کشند به طاق دار کمانی که مانده از منصور کشند خسته دلان تو و شگرف کشند خیال حسن سیاهان هند در ایران چو سرمه ای ست که در چشم، روز برف کشند چو گل ز شبنم می آن کسان که مست شوند شراب عشق ترا با کدام ظرف کشند؟ مجوی صرفه ز آزادگان عشق، سلیم که بار ننگ درم از برای صرف کشند سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101205