خوش وقت آنکه خصمی گردون ندیده است هر شب ز خیل فتنه شبیخون ندیده است با من مگو که داغ جدایی ندیده ای صدبار بیش دیده دلم، چون ندیده است؟ ما پستی و بلندی صحرای عشق را بسیار دیده ایم که مجنون ندیده است فصل خزان مجوی رعونت ز شاخ گل هرگز کسی قلندر موزون ندیده است هر سو دود سلیم ازان طفل اشک من کز خانه کم برآمده، بیرون ندیده است سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/100992