خون خدا چو ریخت به خاک از در ستم شیرازه ی وجود چرا نگسلد ز هم دشمن نشان آل علی از جهان سترد تا نام زشت خویش به عالم کند علم غافل که این چراغ به کشتن نشد خموش نوری ز سر بریدنش افزود دم به دم دردا که شد اسیر حرامی حریم آن کز احترام او حرم افتاده محترم چهر یکی ز تاب عطش زرد چون زریر چشم یکی ز سوز غضب سرخ چون بقم ز اندوه خویش و شادی دشمن به راه شام بر بی کسان گذشت دو محشر بهر قدم هر شام در شکنجه ی یک دودمان غریب هر صبح در کشاکش یک آسمان الم بر پور و دخت زخمه ی زنجیر پی در پی بر طاق و جفت طعنه ی شمشیر دم به دم هر لحظه داغ و حسرت و اندوه و درد بیش هر نظره تاب و طاقت وآرام و صبرکم در هر گذر هزار فلک خوف و باک و بیم در هر نظر هزار مدر مرگ و رنج و غم از گریه ی شمرزه و اشک ستاره ساز دامان و دیده غیرت گردون و رشک یم هر دم شکنج خواری و سودای سوگ قوم هر دم گزند زاری و غوغای زیر و بم گردون نفاق گوهر و گیتی گناه دوست شامی شقاق شیمه و کوفی جفا ستم قائم به صدر حکم به کین قاطع طریق قائد به قید ظلم زمین قائد امم شد بر یزید ختم علامات کافری ز آنسان که بر حسین مقامات صابری صفایی جندقی : دیوان اشعار : ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی : بند ۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/129609