خون شکایتم ز لب زخم چون چکد ز آنجا که تیغ او نرسیدست خون چکد نازم به سعی شوق که بی دست کوهکن از تیشه زخم در جگر بیستون چکد در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم دریا به نیم قطره رسد تا برون چکد در رزمگاه عشق که گلزار دوستی‌ست بر عقل زخم آید و خون از جنون چکد لبریز زخم اوست فصیحی تنم چو گل چندان که نامم ار بفشارند خون چکد فصیحی هروی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137492