در دل تنگم شراب ناب می گردد گره در گلویم آب چون گرداب می گردد گره طاعتم را نیست همچون خدمتم حسن قبول از سجودم ابروی محراب می گردد گره گر صبا حرفی به او گوید ز کار بسته ام در خم آن زلف، پیچ و تاب می گردد گره آرزوی تیغ او از خاطرم هرگز نرفت چون صدف در سینه ی من آب می گردد گره از دلم بروی چکیده قطره ی خونی سلیم بر کمر زان دامن قصاب می گردد گره سلیم تهرانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/101644